کلمه جو
صفحه اصلی

چرزه خون

فرهنگ فارسی

دهی از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز . یا حوضی باشد که انگور در آن ریخته بر پای بمالند تا شیره آن گرفته شود .

لغت نامه دهخدا


دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۷°۴۸′۳۵″ شمالی ۴۶°۵۰′۴۹″ شرقی / ۳۷٫۸۰۹۷۲°شمالی ۴۶٫۸۴۶۹۴°شرقی / 37.80972; 46.84694
وب نوشت چرزه خون
وب سایت مرکز آمار ایران
چرزه خون یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان اوجان غربی بخش مرکزی شهرستان بستان آباد واقع شده است.این روستا در سه کیلومتری بستان آباد در کنار جاده تهران و تبریز واقع شده است. این روستا بیش از ۳۰۰ خانوار ساکن دارد و بعلت درآمد بالای سرانه ساکنان آن از همه روستاهای شهرستان آبادتر می باشد.
دهخدا در کتاب لغت نامه دهخدا چنین می گوید:
چرزه خون دهی از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در ۴ هزارگزی جنوب بستان آباد در مسیر راه شوسه میانه به تبریز واقعست. آبش از دهات اوجانچای، محصولش غلات، سیب زمینی و یونجه، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مال رو است.

اسب خون


(پیشنهاد کاربران) نام روستایی است، به معنی جایی که پرندۀ کوچکی به نام چرز در آن آواز می خواند. این واژه ممکن است ترکیبی از دو واژۀ چرز (رک دهخدا) و خون (خواننده، خواندن) باشد.


پیشنهاد کاربران

اگر این واژه را ترکیبی از دو واژه چرز و خون در نظر بگیریم با توجه به معنی کلمه چرز که در لغت نامه دهخدا به پرنده ای کوچک معنی شده است درر نظر بگیریم و خون به معنای مصطلح و عام فعل خواندن در نظر گرفته شود می توان چنین نتیجه گرفت که وجه تسمیه این روستا به جهت این می باشد که این مکان در واقع جایی بوده است که این پرنده ( چرز ) در آنجا زندگی می کرده و همواره صدای آن ها در این محل شنیده می شده است. در نتیجه معنای لغوی چرزه خون میشود محل که چرز در آنجا می خوانده است. چرز لغت نامه دهخدا چرز. [ چ َ ] ( اِ ) پرنده ایست که او را به چرغ و باز و امثال آن شکار کنند، و چون چرغ یا باز خواهند که او را بگیرند پیخالی بر سر وروی آنها اندازد و خود را خلاص کند، بچنگال قهر تو در خصم بددل بود همچو چرزی بچنگال شاهین . رودکی . یکی کاروان جمله شاهین و باز به چرز و کلنگ افکنی تیزتاز. نظامی .


کلمات دیگر: