کلمه جو
صفحه اصلی

جدان

فرهنگ فارسی

نام موضعی است . ظاهرا همان جدان بفتح صحیح باشد .

لغت نامه دهخدا

جدان. [ ج َدْ دا ] ( اِخ ) نام پسر جدیله از قبیله ربیعه. ( منتهی الارب ).مؤلف منتهی الارب در ذیل جد آرد: جدان بن جذیلةبن اسد از قبیله ربیعه است. ( از منتهی الارب ). بنابراین یکی از جدیله و جذیلة مصحف دیگری است. مؤید آن اینکه مؤلف لباب الانساب ذیل جدانی نسب جدان را چنین مینگارد: جدان بن جدیلةبن اسدبن ربیعةبن نزار. ( از لباب الانساب ).

جدان. [ ج َدْ دا ] ( اِخ ) تثنیه ، و نام موضعی است که در شعر اعشی آمده است. ( از معجم البلدان ):
فاحتلّت الغمرَ فالجدّین ِ فالفَرَعا.
اعشی ( از معجم البلدان ).

جدان. [ ج ُدْ دا ] ( اِخ ) نام موضعی است. ( منتهی الارب ). ظاهراً همان جدان بفتح صحیح باشد. رجوع بماده قبل شود.

جدان . [ ج َدْ دا ] (اِخ ) تثنیه ، و نام موضعی است که در شعر اعشی آمده است . (از معجم البلدان ):
فاحتلّت الغمرَ فالجدّین ِ فالفَرَعا.

اعشی (از معجم البلدان ).



جدان . [ ج َدْ دا ] (اِخ ) نام پسر جدیله از قبیله ٔ ربیعه . (منتهی الارب ).مؤلف منتهی الارب در ذیل جد آرد: جدان بن جذیلةبن اسد از قبیله ٔ ربیعه است . (از منتهی الارب ). بنابراین یکی از جدیله و جذیلة مصحف دیگری است . مؤید آن اینکه مؤلف لباب الانساب ذیل جدانی نسب جدان را چنین مینگارد: جدان بن جدیلةبن اسدبن ربیعةبن نزار. (از لباب الانساب ).


جدان . [ ج ُدْ دا ] (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ). ظاهراً همان جدان بفتح صحیح باشد. رجوع بماده ٔ قبل شود.


پیشنهاد کاربران

میگویندمعنی جدان یعنی کدخدا


کلمات دیگر: