[ زَ](اِخ) (اِمرکب)یکی از روستا های دهستان چوپانان ^^دهستان چوپانان از توابع شهرستان نایین و استان اصفهان است. روستای چوپانان در فاصله ۹۵ کیلومتری شرق انارک واقع شده دارای جمعیتی حدود ۲۳۰۰ نفر است. در سرشماری سال ۱۳۹۰ شغل عمده اهالی کشاورزی و دامداری و رانندگی کامیون است.این دهستان از شمال به ریگ جن و استان سمنان و از جنوب به استان یزد از غرب به اصفهان واز شرق به شهرستان خور منتهی می شود.^^در کنار جاده خور - چوپانان . زرومند= زرو^^زرو بر وزن و معنی زلو باشد چه در فارسی رای بی نقطه به لام تبدیل می یابد و آن جانوری است که چون بر اعضا بچسبانند، خون از آنجا بمکد. ^^+مند ^^مند،پسوند، یعنی خداوند، با کلمه ٔ دیگر ترکیب کنند و تنها مستعمل نشده چون مستمند و دردمند و روزی مند و آزمند و آه مند. ^^علت این نامگذاری وجود زلو های زیاد در استخر این روستا بوده است
زرومند
دانشنامه عمومی
پیشنهاد کاربران
[ زَ] ( اِخ ) ( اِمرکب ) یکی از روستا های دهستان چوپانان ۞در کنار جاده خور - چوپانان .
زرومند= زرو۞+مند ۞علت این نامگذاری وجود زلو های زیاد در استخر این روستا بوده است
زرومند= زرو۞+مند ۞علت این نامگذاری وجود زلو های زیاد در استخر این روستا بوده است
زرومند صحیح است یا زلوبند
احتمالا کلمه زرو مند یک کلمه مرکب باشد از زرو مند لذا من به دنبال معنای کلمه زرو رفتم و نتیجه آن را در زیر می خوانید
زرو
لغت نامه دهخدا
زرو. [ زَ ] ( اِ ) بر وزن و معنی زلو باشد چه در فارسی رای بی نقطه به لام تبدیل می یابد و آن جانوری است که چون بر اعضا بچسبانند، خون از آنجا بمکد. ( برهان ) . جانوری است که چون آن را بر عضوی بچسبانند خون را بمکد و آنرا زلو، شلوک و دیوچه خوانند. ( جهانگیری ) . زلو است که خون خورد و آنرا دیوچه و شلوک نیز گفته اند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) . نام جانوری است که خون زائد [ بدن ] را بدان بکشند و آنرا زلو و دیوچه گویندهندیش جوک خوانند. ( شرفنامه ٔ منیری ) .
اما معنی کلمه مندچنین آمده
مند
لغت نامه دهخدا
مند. [ م َ ] ( پسوند ) یعنی خداوند، با کلمه ٔ دیگر ترکیب کنند و تنها مستعمل نشده چون مستمند و دردمند و روزی مند و آزمند و آه مند. ( فرهنگ رشیدی ) . به معنی صاحب و خداوند باشد و بیشتر در آخر کلمات آید، همچو دولتمند؛ یعنی صاحب دولت و ارجمند؛ یعنی صاحب و خداوند قدر و قیمت و حاجتمند و دردمند هم از این قبیل است به معنی صاحب درد و غمناک . ( برهان ) ( آنندراج ) . از جمله حروفی است که همیشه به آخر اسم ملحق می گردد و معنی دارایی و خداوندی به آن می دهد، مانندارجمند؛ یعنی خداوند قدر و قیمت و حاجتمند؛ یعنی صاحب حاجت و محتاج و دردمند؛ یعنی دارای درد و خردمند؛یعنی دارای خرد و عقل .
پس ترکیب این دو کلمه ، یعنی جایی که زالو زیاد دارد و لزومی ندارد که ما آنرا زلوبند بخوانیم زیرا زرو از زالو قدیمی تر است و چون بندی هم در کار نیست و فقط سلخ آبی است پس همان پسوند مند بهتر است لذا بهتر است ما آنرا همانطور که گذشتگانمان زرومند گفته اند زرومند بنامیم
کلمات دیگر: