جذاء. [ ] (ع اِ) اصطلاح ریاضی و آن حاصل ضرب اعداد باشد. چنانکه جذاء ده در ده صد است . (یادداشت مؤلف ).
جذاء
لغت نامه دهخدا
جذاء. [ ج ِ ] ( ع اِ ) ج ِ جَذوَة و جاذی و جَذاة و جِذوة و جُذوة. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). رجوع به کلمات مزبور شود.
جذاء. [ ج َذْ ذا ] ( ع ص ، اِ ) رحم بریده و غیرموصول. ( آنندراج ). رحم جذاء؛ رحم بریده و غیرموصول. ( منتهی الارب ). رحم قطع شده که صله آن را بجا نیاورده باشند. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || بریده. مقطوع. ( از اقرب الموارد ). و به این معنی است گفته علی ( ع ) «اصول بید جذاء» اَی مقطوعة. و آن کنایه است از تباعد و قصور یاران وی از جنگ ،چه لشکر همانند دست است برای سردار. ( از اقرب الموارد ). || دندان از بیخ ریخته. ( آنندراج ).
- سن جذاء ؛ دندان از بیخ ریخته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ).
جذاء. [ ] ( ع اِ ) اصطلاح ریاضی و آن حاصل ضرب اعداد باشد. چنانکه جذاء ده در ده صد است. ( یادداشت مؤلف ).
جذاء. [ ج َذْ ذا ] ( اِخ ) نام موضعی است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در بیت زیر نام موضعی است :
بغیتهم مابین جذاء و الحشا
و اوردتهم ماءالاثیل فعاصما.
جذاء. [ ج َذْ ذا ] ( ع ص ، اِ ) رحم بریده و غیرموصول. ( آنندراج ). رحم جذاء؛ رحم بریده و غیرموصول. ( منتهی الارب ). رحم قطع شده که صله آن را بجا نیاورده باشند. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || بریده. مقطوع. ( از اقرب الموارد ). و به این معنی است گفته علی ( ع ) «اصول بید جذاء» اَی مقطوعة. و آن کنایه است از تباعد و قصور یاران وی از جنگ ،چه لشکر همانند دست است برای سردار. ( از اقرب الموارد ). || دندان از بیخ ریخته. ( آنندراج ).
- سن جذاء ؛ دندان از بیخ ریخته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از قطر المحیط ) ( از اقرب الموارد ).
جذاء. [ ] ( ع اِ ) اصطلاح ریاضی و آن حاصل ضرب اعداد باشد. چنانکه جذاء ده در ده صد است. ( یادداشت مؤلف ).
جذاء. [ ج َذْ ذا ] ( اِخ ) نام موضعی است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). در بیت زیر نام موضعی است :
بغیتهم مابین جذاء و الحشا
و اوردتهم ماءالاثیل فعاصما.
( از معجم البلدان ).
جذاء. [ ج َذْ ذا ] (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در بیت زیر نام موضعی است :
بغیتهم مابین جذاء و الحشا
و اوردتهم ماءالاثیل فعاصما.
بغیتهم مابین جذاء و الحشا
و اوردتهم ماءالاثیل فعاصما.
(از معجم البلدان ).
جذاء. [ ج َذْ ذا ] (ع ص ، اِ) رحم بریده و غیرموصول . (آنندراج ). رحم جذاء؛ رحم بریده و غیرموصول . (منتهی الارب ). رحم قطع شده که صله ٔ آن را بجا نیاورده باشند. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || بریده . مقطوع . (از اقرب الموارد). و به این معنی است گفته ٔ علی (ع ) «اصول بید جذاء» اَی مقطوعة. و آن کنایه است از تباعد و قصور یاران وی از جنگ ،چه لشکر همانند دست است برای سردار. (از اقرب الموارد). || دندان از بیخ ریخته . (آنندراج ).
- سن جذاء ؛ دندان از بیخ ریخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).
جذاء. [ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ جَذوَة و جاذی و جَذاة و جِذوة و جُذوة. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رجوع به کلمات مزبور شود.
پیشنهاد کاربران
معنی جذاء را می خواهم اما نمی تونم پیدا کنم
کلمات دیگر: