از ریشه ( ( زرق ) ) به معنی ریو. ترفند. ریو و رنگ . فن . بند. حیله . مکر. شید. سالوس . ریا. فریب . حیلت . ( از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا ) :
بجز زرق چیزی ندارد به مشت
بس است این که گوید منم زردهشت .
زرقاط : حیله . نیرنگ . ترفندو روشهای انجام کاری
زرقاط ابلیس : روش شیطان . ترفند ابلیس . مکره
بجز زرق چیزی ندارد به مشت
بس است این که گوید منم زردهشت .
زرقاط : حیله . نیرنگ . ترفندو روشهای انجام کاری
زرقاط ابلیس : روش شیطان . ترفند ابلیس . مکره