تردین. [ ت َ ] ( ع مص ) جامه را بن آستین کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). ردن ساختن برای پیراهن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). تریز ساختن برای پیراهن. ( ناظم الاطباء ).
تردین
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
تُرْدِینِ: این کلمه از ترکیب سه واژه یِ: تُرد ( سُست و شکننده ) ، مردد ( دچار شک و دودل شدن ) ، دین ( راه و طریق، که در آیه زیر راه راست و حق است ) می آید
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ
قَالَ تَاللَّـهِ إِن کِدْتَ لَتُرْدِینِ ﴿٥٦﴾ سوره صافّات
به نام اللّه که رحمان و رحیم
گوید قسم به اللّه که سعی کردی از روی مکر، بسبب سست و گمراه ساختن و بازگرداندن از راه راست و حق.
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ
قَالَ تَاللَّـهِ إِن کِدْتَ لَتُرْدِینِ ﴿٥٦﴾ سوره صافّات
به نام اللّه که رحمان و رحیم
گوید قسم به اللّه که سعی کردی از روی مکر، بسبب سست و گمراه ساختن و بازگرداندن از راه راست و حق.
کلمات دیگر: