کلمه جو
صفحه اصلی

بجست

فرهنگ فارسی

آواز هر چیزی بانگ منعکس .

لغت نامه دهخدا

بجست. [ ب َ ج َ] ( اِ ) آواز هر چیزی. ( انجمن آرای ناصری ) ( آنندراج ). بانگ منعکس. ( ناظم الاطباء ). آواز هر چیز. و بخست هم نوشته اند. ( از برهان ). صوت. و رجوع به بخست شود.

بجسة. [ ب َس َ ] ( اِخ ) نام موضعی است یا چشمه ای به یمامه. ( ناظم الاطباء ). جایی است در یمامه. ( از معجم البلدان ).

بجست . [ ب َ ج َ] (اِ) آواز هر چیزی . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). بانگ منعکس . (ناظم الاطباء). آواز هر چیز. و بخست هم نوشته اند. (از برهان ). صوت . و رجوع به بخست شود.


پیشنهاد کاربران

جست و جوکرد

گشت

دنبال گشت

به دنبال پیدا کردن آن بود

به نظر من معنی بجست ، جست و جو کردن می شود

چیز

جست و جو کردن
گشتن


به دنبال چیزی گشتن، دنبال چیزی بودن، جست و جو کردن چیزی،

در پایه ششم ابتدایی درس 5 معنیش میشه جست و جو

میشه جست و جو کردن دنبال کردن معنی کاملش میشود

#جست وجود کردن#

جست و جو


کلمات دیگر: