کلمه جو
صفحه اصلی

قبض و بسط تئوریک شریعت

دانشنامه عمومی

قبض و بسط تئوریک شریعت نظریهٔ مطرح شده توسط عبدالکریم سروش، فیلسوف و اسلام شناس ایرانی ست که تحت همین نام با مجموعه ای از مقالات ذیل همین موضوع و با عنوان فرعی تکامل معرفت دینی توسط مؤسسه فرهنگی صراط به طبع رسید. این کتاب مجموعه مقالاتی است که سابقاً در مجله کیهان فرهنگی به چاپ رسیده بود. این کتاب تاکنون بارها تجدید چاپ شده است.
فهم (صحیح یا سقیم) شریعت، سراپا مستفید و مستمد از معارف بشری و متلائم با آن است؛ و میان معرفت دینی و معارف غیر دینی داد و ستد و دیالوگ مستمر بر قرار است. (اصل تغذیه و تلائم)
اگر معارف بشری دچار قبض و بسط شوند، فهم ما هم از شریعت دچار قبض و بسط خواهد شد.
معارف بشری (فهم بشر را از طبیعت و هستی: علم و فلسفه) دچار تحول و قبض و بسط می شوند (اصل تحول)
این نظریه سعی دارد که بگوید معرفت دینی از ابتدای ابلاغ آن دستخوش قبض و بسط تئوریک شده است و هیچگاه در یک سطح نمانده است.نویسنده در صفحه ۸۵ کتاب (چاپ دوم) می گوید:
مدعای قبض و بسط را در سه اصل می توان بیان کرد:
به طور خلاصه سروش معتقد است که معرفت دینی (یعنی فهم جمعی ما از متون دینی) مستقل و مستغنی از معارف بشری نیست. (بلکه هم خود بخشی از معارف بشری است) بنابراین حتی استخراج «مبانی علوم انسانی از قرآن»، فقط با مدد علوم انسانی میسر است و این دور منطقی را تنها با قبول تقدم علوم انسانی بر علوم دینی می توان از میان برداشت. فی المثل تحقیق در تاریخ اعراب و زبان و فرهنگشان (که شرط درک درست آموزه های دینی است) جز از طریق آنتروپولوژی و جامعه شناسی تاریخی که مستقل از دین است، ممکن نخواهد شد و توجه به این دقیقه، نشان می دهد که دستاوردهای علوم انسانی سکولار به هیچ روی بیهوده و ناکارآمد نیست.

پیشنهاد کاربران

این حقیر بجای قبض و بسط تئوریک شریعت، در پیرامون دین و معارف دینی و علم و شناخت علمی ، نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان را انتخاب نموده ام که به قول هاوکینگ دانشمند فقید انگلیسی بزرگترین کشفی است که توسط انسان در طول تاریخ پیدایش خویش روی کره زمین تاکنون صورت گرفته است. اما هاوکینگ هم درست مثل اندیشمندان دینی به قدرت و علم و آگاهی مطلق و بیکران خداوند متعال ، علم و آگاهی نداشت و نتوانست حقایق ژرف و معناهای نهفته در پشت این کشف بزرگ را ببیند و تفسیر نماید، لذا عنوان آخرین اثر خودرا بجای طرح مطلق آفرینش، طرح بزرگ انتخاب نمود. طبق باور این حقیر کلیه ادیان و مذاهب بدون استثناء در طول تاریخ پیدایش خود تاکنون نقش بزرگترین سدها و موانع را بر سر راه انسان در جهت شناخت خود و طبیعت و کیهان یا جهان و خداوند بازی کرده اند و در آینده هم همین نقش باز دارنده را بازی خواهند نمود. همچنین ادیان و مذاهب نقش پرده های ضخیم یا دیوار های بلند را در مقابل حواس پنجگانه و قوای ادراکی فهم و عقل انسان دینی بسوی خداوند را ایفاء می کنند. من معتقدم که خداوند متعال در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسانی را تحت عناوین نبی و پسر و رسول برای تربیت و هدایت بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه بطور غیر مستقیم و با واسطه. تکالیف سنگین و اعمال دست و پاگیر و باز دارنده رشد و نمو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل انسان از قبیل ستایش و پرستش؛ نیایش و مناجات ؛ دعا و عبادات ؛ تسبیح و ذکر ؛ احداث معابد و قربانی حیوانات در اطراف آنها؛ زیارت امکان به اصطلاح مقدسه؛ تعیین قبله گاه و اوقات شرعی و طاعت و بندگی از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان مثل آفات و بلایا بر وجود انسان نازل و تحمیل نگردیده اند، بلکه جملگی میراث دوران حاکمیت آیین های بت پرستی می باشند و از طرف بنیانگذاران آئین ها و ادیان و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی اقتباس و بر روی گردن و دوش و گرده انسان نهاده شده اند و آنهم با قصد و نیت و هدف و انگیزه باطنی زنده نگاه داشتن نام و نشان و اثر خویش در ذهن و زبان و خط انسان چه موافق و پیرو و چه مخالف و غیر پیرو و آنهم نه به تبعیت از امر و کلام خداوند متعال بلکه با پیروی از پرتو وسوسه گر تابش نور ظلمانی آتش سوزان شهوت غریزه طبیعی نام آوری و شهرت طلبی در سطوح زندگی های ابتدایی ایلیاتی و طایفه ای و قبیله ای و قومی و بین اقوام در شرائط تاریخی و اعصار مختلف باستان. نظریه علمی مه بانگ داستان های دینی مندرج در تورا ( تورات ) و قرآن را از قبیل آفرینش شش روزه جهان و خلق آدم از گل را نقش بر آب نموده است که تاکنون جزو ثوابت دینی محسوب می شده اند. حتا الفاظی که انسان با زبان های گوناگون خود تاکنون برای خداوند انتخاب نموده است ، جزو ثوابت محسوب نمی شوند. به عنوان مثال نه کلمه فارسی خداوند و نه کلمه عربی الله و نه کلمه عبری یَهوَ ( یا هو ) و نه کلمه اوستایی اَهو و نه برهمن و نه تائو و تئو و پدر آسمانی و آقا و سرور ، هیچکدام از این واژه ها یا الفاظ نام اصلی دارنده یا صاحب و یا خود قدرت و دانش و آگاهی و حکمت و عشق و محبت و صبر و حکمت و عدالت و اخلاق مطلق و بیکران به زبان خود وی و یا خود آن نیستند. بخش وسیعی از افراد و جوامع انسانی در طول تاریخ تاکنون نتوانسته اند که مفهوم خداوند ( نه خود خداوند ) و اعتقاد و باور و ایمان و امید خود را به خداوند از دست انحصارات و اسارات دین و مذهب نجات دهند و تا آینده های دور دستی هم توان چنیین رهائی و رسیدن به رستگاری را نخواهند داشت.


کلمات دیگر: