غل و غش
فارسی به انگلیسی
لغت نامه دهخدا
غل و غش. [ غ ِل ْ ل ُ غ ِش ش ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) کینه. دشمنی. حسد. عداوت. غرض. بددلی. رجوع به غَل و هم غش شود. || در طلا و نقره ، به معنی شار است. نادرست و قلب. رجوع به شار شود : استادان... طلا و نقره را به عیار و وزن مقرر بدون غل و غش در ضرابخانه به اتمام رسانیده... ( تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی چ 1332 ص 21 ).
پیشنهاد کاربران
بد ذات
کلمات دیگر: