گرانیدن. [ گ ِ دَ ] ( مص ) سنگین شدن و وزین شدن و ثقیل گشتن. ( ناظم الاطباء ) ( شعوری ). || سنجیدن و به گمان و حدس بیان کردن وزن چیزی را با دست. || گران کردن. افزودن بر قیمت چیزی. || عزیز داشتن و رفیع وعالی پنداشتن چیزی و ستودن آن. ( از ناظم الاطباء ).
گرانیدن. [ گ ُ دَ ] ( مص ) وادار کردن کسی را در گرفتن یا نگاه داشتن چیزی. ( ناظم الاطباء )
گرانیدن. [ گ ُ دَ ] ( مص ) وادار کردن کسی را در گرفتن یا نگاه داشتن چیزی. ( ناظم الاطباء )