( مصدر ) غفلت کردن بی خبر شدن .
غفلت ورزیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غفلت ورزیدن. [ غ َ / غ ِ ل َ وَ دَ ] ( مص مرکب ) غفلت کردن. غافل بودن. ناآگاه بودن. بیخبر شدن. تغابی. تغاطس. تغاطش : لهو، غفلت ورزیدن از چیزی. تلهی ، غفلت ورزیدن. ( منتهی الارب ). اگر غفلتی ورزم بنزدیک اصحاب خرد معذور نباشم. ( کلیله و دمنه ). هرکه... مال بدست آرد و در تثمیر آن غفلت ورزد زود درویش شود. ( کلیله و دمنه ).
پیشنهاد کاربران
dog food truck
تمام نظرات شما غلت است
توجه نکردن
بی اعتنایی کردن
بی اعتنایی کردن
کلمات دیگر: