کلمه جو
صفحه اصلی

بینی گرفتن

فارسی به انگلیسی

to blow the nose

مترادف و متضاد

sniff (فعل)
خر خر کردن، استشمام کردن، بو کشیدن، بینی گرفتن، فن فن کردن، موس موس کردن، خرناس کش، اب بینی را بالا کشیدن

فرهنگ فارسی

بینی افشاندن ٠ پاک کردن آب بینی ٠ پاک کردن بینی ٠ آب بینی خود را بدستمال و غیره زدودن ٠

لغت نامه دهخدا

بینی گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) بینی افشاندن. پاک کردن آب بینی. پاک کردن بینی. آب بینی خود را بدستمال و غیره زدودن. ( یادداشت مؤلف ).


کلمات دیگر: