کلمه جو
صفحه اصلی

رواج دادن

فارسی به انگلیسی

foster, generalize, promote, promulgate

فارسی به عربی

قضیة

مترادف و متضاد

issue (فعل)
انتشار دادن، صادر شدن، فرستادن، خارج شدن، بیرون آمدن، صادر کردن، رواج دادن

propagate (فعل)
زیاد کردن، انتشار دادن، منتشر کردن، پروردن، پخش کردن، تکثیر کردن، قلمه زدن، رواج دادن، گستردن، پخش شدن

propound (فعل)
پیشنهاد کردن، طرح کردن، ارائه دادن، مطرح کردن، رواج دادن، تقدیم کردن

فرهنگ فارسی

رونق دادن روایی بخشیدن آب و تاب بخشیدن رایج کردن

لغت نامه دهخدا

رواج دادن. [ رَ دَ ] ( مص مرکب ) رونق دادن. روایی بخشیدن. آب و تاب بخشیدن. رایج کردن. ترویج کردن. رجوع به رواج شود :
چنان منادی عشق است در درون خراب
که آنکه میدهد این ملک را رواج یکی است.
ملا وحشی ( از آنندراج ).

جدول کلمات

ترویج

پیشنهاد کاربران

اشاعه

اشاعه، ترویج


کلمات دیگر: