کلمه جو
صفحه اصلی

مواجهه


مترادف مواجهه : تلاقی، رویارویی

برابر پارسی : رویارویی، دچاری، رودررویی، رویایی

فارسی به انگلیسی

encounter, confronting, (act of) confronting

(act of) confronting


encounter


فارسی به عربی

اهانة , لقاء ، اِحْتکاکٌ

عربی به فارسی

علا ءم رياضي (مثل ض و +) , روکش , نما , رويه


مترادف و متضاد

encounter (اسم)
تصادف، برخورد، مواجهه، ملاقات، رویارویی

meeting face to face (اسم)
مقابله، مواجهه

confrontation (اسم)
مواجهه

تلاقی، رویارویی


فرهنگ فارسی

روباروی شدن، روبرو شدن با کسی
۱ - ( مصدر ) روبرو شدن با کسی روباروی گردیدن . ۲ - ( اسم ) روبارویی .
به طور روبارویی .

متغیری که تأثیر علیتی آن برآورد می‌شود


فرهنگ معین

(مُ جَ هَ یا جِ هِ ) [ ع . مواجهة ] (مص ل . ) روبرو شدن .

لغت نامه دهخدا

( مواجهةً ) مواجهةً. [ م ُ ج َ هََ تَن ْ ] ( ع ق ) به طور روبارویی. ( ناظم الاطباء ). رودررویی. رویارویی.در حال روبروشدگی : پس میثاقی که... مواجهةً و مشافهةً بر زبان راندند. ( تاریخ غازانی ص 54 ).
مواجهه.[ م ُ ج َ هََ / ج ِ هَِ ] ( از ع ، اِمص ) مواجهت. مواجهة. روبارویی و مقابل و مقابله. ( ناظم الاطباء ). رودررویی. روبرویی. مقابله. ( یادداشت مؤلف ) :
ثنا و طال بقا هیچ فائده نکند
که در مواجهه گویند راکب و راجل.
سعدی.
ملک زوزن را خواجه ای بود کریم النفس که همگنان را در مواجهه خدمت کردی. ( گلستان سعدی ).
درست ناید از آن مدعی حکایت عشق
که در مواجهه تیغش زنند و سر خارد.
سعدی.
|| ( ق ) روبارو و این مجاز است. ( از آنندراج ).روبرو. در روی هم. رودرروی :
زیرا که هست حشمت او بیش از آن که تو
با او سخن مواجهه گویی و آشکار.
منوچهری.
- مواجهه آمدن ؛ روبرو آمدن. روبرو شدن. روباروی کسی آمدن :
اگر مواجهه آید عدوت نشناسی
که هیچ وقت ندیدی از او مگر که قفا.
مسعودسعد.
- مواجهه کردن ؛ روبرو کردن. روبرو ساختن. روبروی هم قرار دادن دو کس را. ( از یادداشت مؤلف ).
|| ( اِمص ) مواجه شدن. روبرو گشتن. روبرو شدن. رویاروی گردیدن با کسی.( از یادداشت مؤلف ). برابر شدن. ( یادداشت مؤلف ). || موازات. ( یادداشت مؤلف ). || ( اصطلاح نجومی ) مقابله دو کوکب. ( ناظم الاطباء ).

مواجهه .[ م ُ ج َ هََ / ج ِ هَِ ] (از ع ، اِمص ) مواجهت . مواجهة. روبارویی و مقابل و مقابله . (ناظم الاطباء). رودررویی . روبرویی . مقابله . (یادداشت مؤلف ) :
ثنا و طال بقا هیچ فائده نکند
که در مواجهه گویند راکب و راجل .

سعدی .


ملک زوزن را خواجه ای بود کریم النفس که همگنان را در مواجهه خدمت کردی . (گلستان سعدی ).
درست ناید از آن مدعی حکایت عشق
که در مواجهه تیغش زنند و سر خارد.

سعدی .


|| (ق ) روبارو و این مجاز است . (از آنندراج ).روبرو. در روی هم . رودرروی :
زیرا که هست حشمت او بیش از آن که تو
با او سخن مواجهه گویی و آشکار.

منوچهری .


- مواجهه آمدن ؛ روبرو آمدن . روبرو شدن . روباروی کسی آمدن :
اگر مواجهه آید عدوت نشناسی
که هیچ وقت ندیدی از او مگر که قفا.

مسعودسعد.


- مواجهه کردن ؛ روبرو کردن . روبرو ساختن . روبروی هم قرار دادن دو کس را. (از یادداشت مؤلف ).
|| (اِمص ) مواجه شدن . روبرو گشتن . روبرو شدن . رویاروی گردیدن با کسی .(از یادداشت مؤلف ). برابر شدن . (یادداشت مؤلف ). || موازات . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح نجومی ) مقابله ٔ دو کوکب . (ناظم الاطباء).

مواجهة. [ م ُ ج َ هََ ] (ع مص ) روبارویی کردن . (منتهی الارب ). روباروی شدن با کسی و قرار دادن روی خود را با روی آن . (ناظم الاطباء). با هم روبرو شدن . (غیاث ) روبارو شدن . (آنندراج ). مقابله . (المصادر زوزنی ). روی به روی کسی قرار دادن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مواجهه شود.


فرهنگ عمید

رویاروی شدن، روبه رو شدن با کسی.

دانشنامه عمومی

فیلم مواجهه به کارگردانی و نویسندگی سعید ابراهیمی فر و تهیه کنندگی ایرج تقی پور ساخته سال ۱۳۸۳ است.

فرهنگ فارسی ساره

رودررویی، رویای


فرهنگستان زبان و ادب

{exposure} [علوم سلامت] متغیری که تأثیر علیتی آن برآورد می شود

پیشنهاد کاربران

از کتاب دکتر کزازی. برابر پارسی برخورد . پیشارویی. درگیری

هوالعلیم

مواجِهه: رویاروئی ؛ رودر رو شدن ؛ مقابله ؛ روبرو شدن با کسی یا چیزی؛ ( مثال ) :
مواجهه با دشمن یا مواجهه با مشکلات

روی آوری
روی آورد

نوعی درمان برای اضطرابه در روانشناسی مواجهه یاexposure


کلمات دیگر: