کلمه جو
صفحه اصلی

کویج

مترادف و متضاد

haw (اسم)
محوطه، حصار، گیر کردن، پرچین، درنگ، کویج، کیالک، میوه ولیک، ملاولیک، گله گوسفند و غیره

فرهنگ فارسی

( اسم ) آلوی کوهی زعرور .

لغت نامه دهخدا

کویج. [ ک ِ / ک ُ ] ( اِ ) نام پارسی زعرور احمر است که بستانی باشد نه کوهی ، وبعضی کویژ به زای فارسی ، مطلق زعرور را دانند. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). قسمی زالزالک. زالزالک بری . ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کوهیج. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوهیج شود.

کویج. [ ک ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان مشکین خاوری است که در بخش مرکزی شهرستان خیاو واقع است و 539 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

کویج . [ ک ِ / ک ُ ] (اِ) نام پارسی زعرور احمر است که بستانی باشد نه کوهی ، وبعضی کویژ به زای فارسی ، مطلق زعرور را دانند. (آنندراج ) (انجمن آرا). قسمی زالزالک . زالزالک بری . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوهیج . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوهیج شود.


کویج . [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان مشکین خاوری است که در بخش مرکزی شهرستان خیاو واقع است و 539 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


فرهنگ عمید

= زالزالک

زالزالک#NAME?


پیشنهاد کاربران

هوالعلیم
کِویج ( کیویج ) :زالزالک ، وبر دونوع است: یک نوع آن به رنگ زرد تیره و نوع دیگر آن قرمز تیره است.

البته نوع کوهی آن را سرخ ولیک است که میوه آن کوچکتر و به رنگ نارنجی است و خاصیت درمانی دارد. . .


کلمات دیگر: