مترادف تم : زمینه، مایه، مطلب، مضمون، درون مایه، موضوع، مبحث، ملودی اصلی
برابر پارسی : مایه، زمینه، جستار
theme
زمینه، مایه، مطلب، مضمون، درونمایه، موضوع، مبحث
ملودی اصلی
۱. زمینه، مایه، مطلب، مضمون، درونمایه، موضوع، مبحث
۲. ملودی اصلی
موضوع اصلی، بنمایه، درونمایه
(تِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - موضوع اساسی ، مایه . 2 - زمینه .
(تَ) [ په . ] (اِ.) 1 - تیرگی چشم ، بیماری ای که باعث نابینایی و کمی دید می شود. 2 - تاریکی ، سیاهی .
تم . [ ت َم م ] (ع اِ) اسم جمع تُمَّة یعنی پاره هایی از موی و مانند آن بکسی دهند تا بدان گلیم خود را درست و تمام سازد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
تم . [ ت َم م / ت ِم م / ت ُم م ] (ع مص ) کامل و تمام گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تمام کردن چیزی را و استمرار کردن بر وی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمام کردن . (زوزنی ). || به سی روز کامل شدن ماه . بپایان رساندن چیزی راو انجام دادن آن : تم علی صومک ؛ ای اَمضه . (از اقرب الموارد). || شکستن چیزی . (از ناظم الاطباء). || سخت و صلب گردیدن . (ناظم الاطباء).
تم . [ ت َم م ] (ع اِ) پرنده ای است به اندازه ٔ بط با رنگی سپید وگردنی دراز و منقاری سرخ . (از صبح الاعشی ج 2 ص 64).
تم . [ ت ِ ] (اِ) میوه ٔ درخت سماق . (ناظم الاطباء).
تم . [ ت ِم م ] (ع اِ) تبر. || بیل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص ) تمام خلقت . (ناظم الاطباء). || لیلة التم و لیلة تمه ؛ شبی که ماه تمام باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
تم . [ ت ِم م / ت َم م / ت ُم م ](ع ص ) و بکسر فصیح تر است . تمام . یقال : ابی قائلها الا تماً و تمام . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || تمام خلقت . یقال : ولدته امه لتم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
تم . [ ت ُ ] (اِ) نوک آهنین تیر. (ناظم الاطباء).
اسدی .
اسدی .
اسدی .
خاقانی .
خاقانی .
خاقانی .
مولوی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ابن یمین .
ناصرخسرو (دیوان ص 89).
= آبمروارید: ◻︎ نرگس نشان سروری اندر جبین تو / بیند اگرچه در بصرش آفت تم است (ابنیمین: ۲۴).
۱. (ادبی) موضوع؛ مبحث.
۲. ماده؛ مایه.
۳. (ادبی) موضوع انشا.
۴. (موسیقی) زمینۀ یک آهنگ موسیقی؛ آهنگی که موضوع یک قطعه موسیقی است؛ موضوع یا ملودی مقدم یک آهنگ.
۱بخار – بخار آب و غذای گرم ۲دم – دم کردن چای و غیره
کرتی بزرگ در شالیزار مرکب از چندین کرت کوچکتر