جیمز مک کین کتل (به انگلیسی: James Mckeen Cattell) در ایستون واقع در پنسیلوانیای ایالات متحده آمریکا متولد شد، و درجه لیسانس خود را در سال ۱۸۸۰ میلادی از کالج لافایت که ریاستش را پدرش به عهده داشت دریافت کرد. به پیروی از رسم رفتن به اروپا برای تحصیلات تکمیلی او نیز اول به گوتینگن و سپس به لایپزیک نزد وونت رفت. در سال ۱۸۸۲ مقاله ای نوشت که باعث شد از دانشگاه جان هاپکینز بورس تحصیلی دریافت کند. در آن زمان به فلسفه علاقه داشت و در نیمسال اول تحصیلش هیچ درسی از روان شناسی ارائه نمی شد. به نظر می رسد کتل بر اثر آزمایش های شخصی خود بر روی داروها به روان شناسی علاقه مند شده باشد.
او مواد مختلف از حشیش گرفته تا مورفین، تریاک، کافئین، تنباکو و شوکولات را آزمایش کرد. متوجه شد که نتایج از لحاظ شخصی و هم از لحاظ حرفه ای جالبند. بعضی از داروها به ویژه حشیش او را شاداب می کرد و افسردگی را که دچارش بود کاهش می داد. او به تأثیرات داروها در کارکرد ذهنی خود نیز علاقه مند بود.
اعتبار کتل معمولاً به این است که در به حرکت در آوردن روان شناسی آمریکا به سوی یک رویکرد عمومی و مبنی بر آزمون در مطالعه فرایندهای ذهنی تأثیر داشته است. روان شناسی او به توانایی انسان توجه داشت تا محتوای هوشیاری و از این لحاظ به کارکردگرایی نزدیک می شود هر چند که او مانند هال و جیمز هرگز به صورت رسمی در این جنبش وارد نشد. اما، با تأکیدی که بر فرایندهای ذهنی بر حسب مفید بودنشان برای موجود زنده داشت او معرف روح مکتب کارکردگرایی آمریکایی به حساب می آید.
علاوه بر زمان واکنش و تفاوت های فردی، پژوهش های او به خواندن،ادراک، تداعی معانی،پسیکوفیزیک، و ترتیب روش شایستگی نیز ارتباط داشت..
او مواد مختلف از حشیش گرفته تا مورفین، تریاک، کافئین، تنباکو و شوکولات را آزمایش کرد. متوجه شد که نتایج از لحاظ شخصی و هم از لحاظ حرفه ای جالبند. بعضی از داروها به ویژه حشیش او را شاداب می کرد و افسردگی را که دچارش بود کاهش می داد. او به تأثیرات داروها در کارکرد ذهنی خود نیز علاقه مند بود.
اعتبار کتل معمولاً به این است که در به حرکت در آوردن روان شناسی آمریکا به سوی یک رویکرد عمومی و مبنی بر آزمون در مطالعه فرایندهای ذهنی تأثیر داشته است. روان شناسی او به توانایی انسان توجه داشت تا محتوای هوشیاری و از این لحاظ به کارکردگرایی نزدیک می شود هر چند که او مانند هال و جیمز هرگز به صورت رسمی در این جنبش وارد نشد. اما، با تأکیدی که بر فرایندهای ذهنی بر حسب مفید بودنشان برای موجود زنده داشت او معرف روح مکتب کارکردگرایی آمریکایی به حساب می آید.
علاوه بر زمان واکنش و تفاوت های فردی، پژوهش های او به خواندن،ادراک، تداعی معانی،پسیکوفیزیک، و ترتیب روش شایستگی نیز ارتباط داشت..
wiki: جیمز مک کین کتل