کلمه جو
صفحه اصلی

گوشت خواری

فارسی به انگلیسی

carnivorousness

مترادف و متضاد

sarcophagy (اسم)
گوشتخواری

فرهنگ فارسی

۱ - عمل گوشت خوردن.۲ - گوشت خوار بودن.

تغذیه از جانوران


لغت نامه دهخدا

گوشت خواری. [ خوا / خا ] ( حامص مرکب ) عمل گوشت خوار. || صفت گوشتخوار. رجوع به گوشتخوار شود.

فرهنگستان زبان و ادب

{carnivory} [زیست شناسی- علوم جانوری] تغذیه از جانوران

پیشنهاد کاربران

گوشتخواری ( Carnivore ) : [ اصطلاح آکواریم]به ماهیان و موجوداتی که دارای در منع غذائی غذایی آنها از گوشت تشکیل شده است.

گوشتخواری ( Piscivore ) : [ اصطلاح آکواریم]به منع غذایی ماهیانی که گوشت میخورند گویند

با یاد او
هر غذایی، با وجود منافع زیادی که برای بدن دارد، مواد زیان آوری نیز دارد. راهکارهایی وجود دارد که مردم و ملل گوناگون، در طی زمان های بسیار طولانی به تدریج و به زحمت آنها را یافته و بکار گرفته اند و ما باید با توجه بسیار و عمیق این یافته ها و رسم های گرانبها را ارج نهیم و پاس بداریم و اجازه ندهیم فراموش بشوند که اگر فراموش بشوند شاید هزاران سال به بیراهه رویم و توفیقی نیابیم.
نحوه ی خوردن گوشت در آذربایجان، رسم و رسومات خاص خود را دارد که برای رفع مواد زیانبار موجود در گوشت بسیار مفید و بسیار مؤثر می باشد. به عنوان مثال مردم تبریز برای جدا کردن خون موجود در گوشت، بعد از خرد کردن گوشت، آنرا در آب قرار می دهند تا گوشت به رنگ روشن در آید و خون آن کاملا تخلیه شود.
روش دیگر که مردم آذربایجان بکار می برند، جوشاندن گوشت، به مدت نیم ساعت در آب جوش است که جوشانده حاصل را جدا می کنند ( به آن جوشانده، بزباش می گویند ) و سپس گوشت را با پیاز تفت می دهند و سپس آب دیگری به آن اضافه می کنند و آبگوشت تهیه می کنند. این روش بسیار مؤثر است و تمام مواد مضر از جمله چربی های مضر را از گوشت جدا می کند.
با امید سلامتی برای همه


کلمات دیگر: