کلمه جو
صفحه اصلی

اشپزخانه


مترادف اشپزخانه : ( آشپزخانه ) آشخانه، تنورخانه، طباخ خانه، مطبخ، مطعم

فارسی به انگلیسی

galley, kitchen

فارسی به عربی

سفینة , فن الطبخ , مطبخ

مترادف و متضاد

cookery (اسم)
اشپزی، اشپزخانه

kitchen (اسم)
اشپزخانه، محل خوراک پزی

galley (اسم)
اشپزخانه، رانکا، رامکا

فرهنگ فارسی

( آشپزخانه ) ( اسم ) آنجا که طعام پزند مطبخ آشخانه. یا لوازم آشپزخانه. آنچه که در مطبخ بکار رود از ظروف و غیره .
( آشپز خانه ) مطبخ تنور خانه

فرهنگ معین

( آشپزخانه ) ( ~. نِ ) (اِمر. ) آنجا که غذا پزند، مطبخ .

لغت نامه دهخدا

( آشپزخانه ) آشپزخانه. [ پ َ ن َ / ن ِ] ( اِ مرکب ) مطبخ. تنورخانه. آش خانه. باورچی خانه.

فرهنگ عمید

( آشپزخانه ) اتاقی که در آن اجاق یا فر برای پختن غذا درست کرده باشند، جای غذا پختن، مطبخ، آش خانه.

دانشنامه عمومی

جایی که دران جا غذادرست می کنند


آشپزخانه. آشپزخانه یا مطبخ به مکانی در خانه، رستوران یا هر جای دیگری می گویند که در آنجا غذا را می پزند.
یک آشپزخانه خوب دارای شرایط زیر است:
در آشپزخانه های قدیم که مانند امروز دارای کابینت های ثابت و جاسازی شده و محل مشخصی برای اجاق گاز، یخچال و دیگر وسایل آشپزخانه نبودند، نورپردازی اغلب به وسیله یک چراغ آویز سقفی که در مرکز سقف آشپزخانه نصب می شد انجام می گرفت. چرا که اغلب فعالیت های داخل آشپزخانه (مانند آماده سازی مواد غذایی) بر روی میز وسط آشپزخانه انجام می شد. اما امروزه باید به گونه ای این نورپردازی صورت بگیرد تا باعث نشود که آشپز پشت به نور قرار گیرد و باعث خستگی مفرط شود.
یک آشپزخانه خوب همچنین باید به گونه ای طراحی شود که هوا در آن جریان داشته باشد و گرما و بوی ناشی از پخت غذا را به خارج منتقل نماید.

نقل قول ها

آشپزخانه. آشپزخانه یا مَطبخ جایِ پخت-و-پز در خانه ها یا رستوران ها.
• «گوزن ها در کوه و دشت زندگی می کنند اما سرنوشت آنان در آشپزخانه تعیین می شود.» -> لو بو وی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] آشپزخانه. آشپزخانه محلی است که در آن کار پختن غذا انجام می پذیرد و حکم آن در باب صلات به مناسبت آمده است.
نماز خواندن در آشپزخانه به علت آن که محل برافروختن آتش است مکروه می باشد.
طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۹۸.
۱. ↑ طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقی، ج۲، ص۳۹۸.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۱، ص۱۴۱.
...

واژه نامه بختیاریکا

( آشپزخانه ) چاله دُو

پیشنهاد کاربران

در زبان ترکی استانبولی می شود: موتباک

در پارس " خورشخانه"

چێشت خانە ( کردی )

مطبخ

آشپزخانه به ترکی: آشپزخانا ، ماطباق ، میبباق
در تبریز و حومه آن به اتاق دارای تنور نانوایی که در منازل قدیمی وجود داشت ، " میبباق " می گفتند؛ اینکلمه در روستاها هنوز هم کاربرد دارد.

kichen
تلفط
کیچن

Kitchen به معنای آشپزخانه می باشد ولی می توان از cookery هم به جای آن استفاده کرد.

خورشخانه. [ خوَ / خ ُ رِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) انبار غذا. ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) . مطبخ. آشپزخانه :
ز گنجور و دستور بستد کلید
خورشخانه و خمره های نبید.
فردوسی.
کلید خورشخانه ٔپادشا
بدو داد دستور فرمانروا.
فردوسی.
خورشخانه پادشاه جهان
گرفت آن دو بیدار خرم نهان.
فردوسی.
خورشخانه در خان او داشتی
تن خویش مهمان او داشتی.
فردوسی.


کلمات دیگر: