کلمه جو
صفحه اصلی

دست پاک

فارسی به انگلیسی

honest, chaste

فرهنگ فارسی

پاک دست آنکه دستش پاک باشد

لغت نامه دهخدا

دست پاک. [ دَ ] ( ص مرکب ) پاک دست. آنکه دستش پاک باشد. || کنایه از پرهیزگار و متدین. ( برهان ) ( آنندراج ). پارسا و پاکدامن. ( ناظم الاطباء ). || دست خالی و فقیر. ( از برهان ) ( آنندراج ). || ( اِ مرکب ) دستمال. ( برهان ) ( آنندراج ). دستمال و روپاک. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. [عامیانه] درستکار و امین.
۲. [قدیمی] تهیدست و فقیر.

پیشنهاد کاربران

بَشگیر یا آب چین تکه ای از الیاف جذب کننده از جنس پشم، پارچه و یا کاغذ است که برای خشک کردن یا پاک کردن به کار می رود

در زبان لری بختیاری به معنی
کسی که دست های آن پاک است و کار زشت و دزدی نمی کند

و با تلفظ
دسپاک::دست پاک
Dastpak::daspak


کلمات دیگر: