معنی اصطلاح -> بوق سگ
دیروقت شب
مثال:
برای یه لقمه نون بخورونمیر مجبورم هر روز از کله ی سحر تا بوق سگ کار کنم.
توضیح:
در گذشته ها برای حفاظت از بازارها، نگهبانانی می گماردند که بعد از بسته شدن حجره ها تا صبح همراه با سگ هایی موسوم به «سگ بازاری» در بازار پاس می دادند. این سگ ها به هر کس دیگری غیر از مربی خود حمله می کردند، از این رو با نزدیک شدن غروب و بسته شدن درهای بازار و رها شدن سگ های بازاری، نگهبانان سه بار با فاصله ی زمانی معینی در بوقی می دمیدند که به معنی رها شدن سگ ها در بازار بود. و به آن «بوق سگ» می گفتند.
( برگرفته از پایگاه «زیر این گنبد کبود» )
دیروقت شب
مثال:
برای یه لقمه نون بخورونمیر مجبورم هر روز از کله ی سحر تا بوق سگ کار کنم.
توضیح:
در گذشته ها برای حفاظت از بازارها، نگهبانانی می گماردند که بعد از بسته شدن حجره ها تا صبح همراه با سگ هایی موسوم به «سگ بازاری» در بازار پاس می دادند. این سگ ها به هر کس دیگری غیر از مربی خود حمله می کردند، از این رو با نزدیک شدن غروب و بسته شدن درهای بازار و رها شدن سگ های بازاری، نگهبانان سه بار با فاصله ی زمانی معینی در بوقی می دمیدند که به معنی رها شدن سگ ها در بازار بود. و به آن «بوق سگ» می گفتند.
( برگرفته از پایگاه «زیر این گنبد کبود» )