کلمه جو
صفحه اصلی

قرابات

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع قرابه : من کامده ام در این خرابات پیوند بریدم از قرابات . ( نظامی )

لغت نامه دهخدا

قرابات. [ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ قرابة. ( ناظم الاطباء ) :
من کآمده ام در این خرابات
پیوند بریدم از قرابات.
نظامی.

پیشنهاد کاربران

نزدیکان


کلمات دیگر: