کلمه جو
صفحه اصلی

الفرد نورث وایتهد

دانشنامه عمومی

آلفرد نورث وایتهد. آلفرد نوث وایت هد (به انگلیسی: Alfred North Whitehead) (زاده ۱۵ فوریه ۱۸۶۱ – مرگ ۳۰ دسامبر ۱۹۴۷) فیلسوف و ریاضی دان انگلیسی بود.افلاطون
وایتهد در رامس گیت، از توابع شهرستان کنت، در کشور انگلستان زاده شد. پدربزرگ وی از بنیان گذاران آکادمی چت من شناخته می شود، این آکادمی یک مدرسه نسبتاً موفق برای پسران به شمار می آید. آلفرد از مدارس شربورن و دور ستفارغ التحصیل شد. سپس وی، به بهترین مدارس عمومی کشور رفت. وی در دوران کودکی، بسیار محدود و تحت نظر خانواده بود؛ ولی در دوران مدرسه، در ورزش و ریاضی، سرآمد گردید و نفر اول کلاس شد.او کتاب هایی را در زمینه جبر، منطق، مبانی ریاضی، فلسفه علم، فیزیک، متافیزیک و آموزش نوشت. وایتهد استاد راهنمای پایان نامه دکتری برتراند راسل و ویلارد کواین بود. وی به کمک برتراند راسل کتاب اصول ریاضی را نگاشت.

آلفرد نورث وایت هد. آلفرد نوث وایت هد (به انگلیسی: Alfred North Whitehead) (زاده ۱۵ فوریه ۱۸۶۱ - مرگ ۳۰ دسامبر ۱۹۴۷) فیلسوف و ریاضی دان انگلیسی بود.

نقل قول ها

آلفرد نورث وایتهد. آلفرد نوث وایتهد (به انگلیسی: Alfred North Whitehead) (زاده ۱۵ فوریه ۱۸۶۱ - درگذشت ۳۰ دسامبر ۱۹۴۷) فیلسوف و ریاضی دان بریتانیایی-آمریکایی بود.
• «علم کار جدید خود را با پذیرفتن آرا و اندیشه ها از ضعیف ترین جنبه فلسفه های جانشینان ارسطو آغاز کرد. از بعضی جهات این یک گزینش میمون بود. این امر باعث شد که دانش قرن هفدهم در ارتباط با علم فیزیک و شیمی به صورت کامل تحت قاعده ای منظم درآید… اگر علم نخواهد درآمیخته ای درهم و برهم از فرضیه های موردی و موقت مضمحل شود مجبور است که فلسفی شود و به نقد و سنجش کامل بنیادهای کامل خود بپردازد.»، ۱۹۲۵ -> علم و جهان مدرن
• «پیشرفت تمدن حرکتی کاملاً یکپارچه به سوی چیزهای بهتر نیست. اگر پیشرفت تمدن را به مقیاس گسترده طرح کنیم شاید نیکوتر شدن امور را نشان دهد. اما چنین نمای فراخی از تمدن موجب پنهان ماندن جزییاتی می گردد که شناخت کامل ما از این فرایند بر آنها مبتنی است.»، ۱۹۲۵ -> علم و جهان مدرن
• «در سراسر جهان و در همه اعصار افرادی اهل عمل وجود داشته اند که شیفته واقعیت های سرسخت و تحول ناپذیر بودند. در سراسر جهان و در همه اعصار افرادی نیز با خلق و خوی فلسفی وجود داشته اند که شیفته پیوند دادن اصول کلی به یکدیگر بوده اند.»، ۱۹۲۵ -> علم و جهان مدرن
• «تا زمانی که اعتقاد غریزی و گسترده ای به وجود نظم اشیا به ویژه نظم طبیعت نباشد، هیچ علم زنده و پویایی نمی تواند وجود داشته باشد.»، ۱۹۲۵ -> علم و جهان مدرن
• «در واقع هیچ امری دقیقاً همانند امر دیگری تکرار نمی شود. هیچ دو روزی با هم برابر نیست و هیچ دو زمستانی با هم یکسان نیست. آنچه رخ داده و گذشته دیگر تکرار نمی شود. بر این اساس، فلسفه علمی نوع بشر همین رخدادهای مکرر گسترده را انتظار می کشیده و جزییات را ناشی از بطن مرموز امور در ورای دیدرس عقلانیت قلمداد کرده است. انسان ها همواره انتظار داشتند که خورشید طلوع کند، اما با در جهتی می وزد که به آن متمایل است.»، ۱۹۲۵ -> علم و جهان مدرن
• «هر فلسفه ای با رنگی از زمینه تخیلی مرموز آمیخته شده که هیچ گاه به صورت آشکار در میان زنجیره استدلال ظهور نمی یابد. دیدگاه یونانیان نسبت به طبیعت، دست کم آن جهان شناسی که از آنها به اعصار بعدی منتقل شده، اساساً شکل نمایشی داشت. نمی خواهم بگویم بخاطر این ویژگی الزاماً نادرست بوده، بلکه مقصودم این است که بی اندازه شکل نمایشی و هیجان آور بوده است. از این رو، طبیعت را به صورت اجزایی از یک کار هنری نمایش تصور می کردند که به یکدیگر پیوسته اند و نشانگر نظریات کلی هستند که برای هدف خاصی در یک راستا قرار گرفته اند… طبیعت نمایشی بود که هر یک از این چیزها نقش خود را در آن بازی می کرد.»، ۱۹۲۵ -> علم و جهان مدرن
• «جوهر و ذات تراژدی نمایش بدبختی و ناکامی نیست. تراژدی در هیبت عملکرد بی روح چیزها نهفته است. این گریزناپذیری سرنوشت را فقط می توان با توجه به زندگی انسان در کنار حوادثی که در واقع متضمن ناکامی است نشان داد. زیرا فقط به کمک آنها می توان بیهودگی گریز از آن را در نمایش آشکار ساخت. این گریزناپذیری سرد و بی روح است که در اندیشه علمی رسوخ کرده است. قوانین فیزیک همان احکام تقدیر و سرنوشتند.»، ۱۹۲۵ -> علم و جهان مدرن
• «ایمان به ممکن بودن علم، که پیش از پیدایش نظریه علمی جدید پدید آمد، ناآگاهانه از علم کلام قرون وسطی منشعب شده است. اما علم صرفاً نتیجه و پیامد ایمان قلبی نیست، بلکه توجه کردن به رخدادهای ساده زندگی به خاطر خود زندگی را نیز نیاز دارد.»، ۱۹۲۵ -> علم و جهان مدرن
• «بنیادهای قدیمی تفکر علم به تدریج غیرقابل فهم می شوند. زمان، فضا، ماده، هیولا، اتر، الکتریسیته، مکانیزم، ارگانیزم، شکل و ترکیب، ساختار، الگو، عملکرد، همه و همه نیاز به تفسیری دوباره دارند.»، ۱۹۲۵ -> علم و جهان مدرن
• «ایمان به عقل، اعتمادی است مبنی بر این که ماهیت غایی اشیاء به صورت هماهنگی در کنار هم قرار دارند به گونه ای که خارج از قاعده قراردادی بودن هستند.»، ۱۹۲۵ -> علم و جهان مدرن


کلمات دیگر: