حمدالله مستوفی نام کامل او را ابو عبدالله محمد بن ابی بکر بن عثمان ضبط کرده است .
امامی هروی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
امامی هروی . [ اِ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) حمداﷲمستوفی نام کامل او را ابوعبداﷲ محمدبن ابی بکربن عثمان ضبط کرده است . وی از شاعران معروف نیمه ٔ اول قرن هفتم بود و بمدح امرا و وزرای کرمان اشتغال داشت و در عهد خود مورد احترام شاعران و استادان بود. سخن او بیشتر بشیوه ٔ شاعران قرن ششم است و مانند غالب آنان هم مداح زبردست است و هم غزل سرای خوش سخن ، و چاشنی عرفان سخن او را گاه جلای خاصی می بخشد. (از گنج سخن دکتر صفا ج 2 ص 114). لغز فوق العاده مشکل خاصی بنام او در تاریخ گزیده (ص 717) نقل شده است . بهترین تمجیدی که از وی شده در ضمن رباعیی است که شاعر معاصرش مجدالدین همگر گفته است و این رباعی در جواب پرسش منظومی است که از طرف معین الدین پروانه و ملک افتخارالدین و نورالدین صدری و صاحب دیوان شمس الدین بنزد وی گسیل شده و رأی او را در خصوص فضایل شعری خود او و سعدی و امامی پرسش کرده اند.
رباعی مجد همگر این است :
ماگرچه بنطق ، طوطی خوش نفسیم
بر شکّر گفته های سعدی مگسیم
در شیوه ٔشاعری به اجماع امم
هرگز من و سعدی به امامی نرسیم .
امامی برباعی زیر جواب گفته و او را ستوده است :
در صدر بلاغت ارچه با دسترسم
در عالم نظم ارچه مسیحا نفسم
دانم که بخاک درِ دستور جهان
سحبان زمانه مجد همگر نرسم .
لیکن سعدی رنجش خود را از این مقال در این رباعی اظهار میکند:
هرکس که بپایگاه سامی نرسد
از بخت بدو سیاهکامی نرسد
همگر که بعمر خود نکرده است نماز
آری چه عجب گر به امامی نرسد.
(از تاریخ ادبیات ادوارد براون - از سعدی تا جامی ، ترجمه ٔ علی اصغر حکمت صص 137-138).
صاحب آتشکده ٔ آذر نویسد: آنچه مجد همگر در خصوص او (امامی ) و شیخ سعدی اعتقاد داشته به اعتقاد فقیراز برای او (امامی ) زیاد است . (آتشکده ٔ آذر بیگدلی ،چ شهیدی ص 151). وفات وی در اصفهان اتفاق افتاده است . تاریخ فوت وی در مجمعالفصحا 676 و در قاموس الاعلام ترکی 680 و در گنج سخن دکتر صفا 7 ثبت شده است . از غزلیات اوست :
ز دل بگذر، کرا پروای جانست ؟
حدیث دل حدیث کودکانست
نشان دل چه می پرسی که از جان
در این ره یاد کردن بیم جانست
مرا وقتی دلی بودی و عمریست
که آن ماننددلبر بی نشانست
چوبا جانان و دلبر در شهودم
دلم جانان و جانم دلستانست
چنان مستغرقم ز انفاس لطفش
که گویی آب ترکیبم روانست
چنان در حیرتم زاسرار عیشش
که گویی آشکارم در نهانست
نفس در کشف این اسرار شرک است
یقین در کوی این مذهب گمانست
باو گر هیچت ایمانست خود را
زره برگیر و بنگر کو عیانست
مرا وقتی که در خود نیست گردم
ببین گردیده ای داری که آن است
عبارت از خبر زین ماجرا نیست
امامی کافرست ار در میانست
از رباعیات اوست :
هرگه که دل خسته در آن می کوشد
کز ساغر غم می دو لعلت نوشد
عناب لبت مردمک چشم مرا
گوید مگرت هنوز خون می جوشد.
و نیز:
ای مطلع خورشید زه پیرهنت
شب در شکن طره ٔ عنبرشکنت
گفتی شب هجر تو کنم روز وصال
دیدی که چو صبح اول آمد سخنت .
و نیز رجوع به تذکره ٔ دولتشاه سمرقندی و مجمعالفصحاء چ سنگی ج 1 ص 98 و تاریخ ادبیات ادوارد براون ص 137 ببعد شود.
رباعی مجد همگر این است :
ماگرچه بنطق ، طوطی خوش نفسیم
بر شکّر گفته های سعدی مگسیم
در شیوه ٔشاعری به اجماع امم
هرگز من و سعدی به امامی نرسیم .
امامی برباعی زیر جواب گفته و او را ستوده است :
در صدر بلاغت ارچه با دسترسم
در عالم نظم ارچه مسیحا نفسم
دانم که بخاک درِ دستور جهان
سحبان زمانه مجد همگر نرسم .
لیکن سعدی رنجش خود را از این مقال در این رباعی اظهار میکند:
هرکس که بپایگاه سامی نرسد
از بخت بدو سیاهکامی نرسد
همگر که بعمر خود نکرده است نماز
آری چه عجب گر به امامی نرسد.
(از تاریخ ادبیات ادوارد براون - از سعدی تا جامی ، ترجمه ٔ علی اصغر حکمت صص 137-138).
صاحب آتشکده ٔ آذر نویسد: آنچه مجد همگر در خصوص او (امامی ) و شیخ سعدی اعتقاد داشته به اعتقاد فقیراز برای او (امامی ) زیاد است . (آتشکده ٔ آذر بیگدلی ،چ شهیدی ص 151). وفات وی در اصفهان اتفاق افتاده است . تاریخ فوت وی در مجمعالفصحا 676 و در قاموس الاعلام ترکی 680 و در گنج سخن دکتر صفا 7 ثبت شده است . از غزلیات اوست :
ز دل بگذر، کرا پروای جانست ؟
حدیث دل حدیث کودکانست
نشان دل چه می پرسی که از جان
در این ره یاد کردن بیم جانست
مرا وقتی دلی بودی و عمریست
که آن ماننددلبر بی نشانست
چوبا جانان و دلبر در شهودم
دلم جانان و جانم دلستانست
چنان مستغرقم ز انفاس لطفش
که گویی آب ترکیبم روانست
چنان در حیرتم زاسرار عیشش
که گویی آشکارم در نهانست
نفس در کشف این اسرار شرک است
یقین در کوی این مذهب گمانست
باو گر هیچت ایمانست خود را
زره برگیر و بنگر کو عیانست
مرا وقتی که در خود نیست گردم
ببین گردیده ای داری که آن است
عبارت از خبر زین ماجرا نیست
امامی کافرست ار در میانست
از رباعیات اوست :
هرگه که دل خسته در آن می کوشد
کز ساغر غم می دو لعلت نوشد
عناب لبت مردمک چشم مرا
گوید مگرت هنوز خون می جوشد.
و نیز:
ای مطلع خورشید زه پیرهنت
شب در شکن طره ٔ عنبرشکنت
گفتی شب هجر تو کنم روز وصال
دیدی که چو صبح اول آمد سخنت .
(از گنج سخن دکتر صفا ج 2 ص 117 ببعد).
و نیز رجوع به تذکره ٔ دولتشاه سمرقندی و مجمعالفصحاء چ سنگی ج 1 ص 98 و تاریخ ادبیات ادوارد براون ص 137 ببعد شود.
امامی هروی. [ اِ ی ِ هَِ رَ ] ( اِخ ) حمداﷲمستوفی نام کامل او را ابوعبداﷲ محمدبن ابی بکربن عثمان ضبط کرده است . وی از شاعران معروف نیمه اول قرن هفتم بود و بمدح امرا و وزرای کرمان اشتغال داشت و در عهد خود مورد احترام شاعران و استادان بود. سخن او بیشتر بشیوه شاعران قرن ششم است و مانند غالب آنان هم مداح زبردست است و هم غزل سرای خوش سخن ، و چاشنی عرفان سخن او را گاه جلای خاصی می بخشد. ( از گنج سخن دکتر صفا ج 2 ص 114 ). لغز فوق العاده مشکل خاصی بنام او در تاریخ گزیده ( ص 717 ) نقل شده است. بهترین تمجیدی که از وی شده در ضمن رباعیی است که شاعر معاصرش مجدالدین همگر گفته است و این رباعی در جواب پرسش منظومی است که از طرف معین الدین پروانه و ملک افتخارالدین و نورالدین صدری و صاحب دیوان شمس الدین بنزد وی گسیل شده و رأی او را در خصوص فضایل شعری خود او و سعدی و امامی پرسش کرده اند.
رباعی مجد همگر این است :
ماگرچه بنطق ، طوطی خوش نفسیم
بر شکّر گفته های سعدی مگسیم
در شیوه ٔشاعری به اجماع امم
هرگز من و سعدی به امامی نرسیم.
امامی برباعی زیر جواب گفته و او را ستوده است :
در صدر بلاغت ارچه با دسترسم
در عالم نظم ارچه مسیحا نفسم
دانم که بخاک درِ دستور جهان
سحبان زمانه مجد همگر نرسم.
لیکن سعدی رنجش خود را از این مقال در این رباعی اظهار میکند:
هرکس که بپایگاه سامی نرسد
از بخت بدو سیاهکامی نرسد
همگر که بعمر خود نکرده است نماز
آری چه عجب گر به امامی نرسد.
( از تاریخ ادبیات ادوارد براون - از سعدی تا جامی ، ترجمه علی اصغر حکمت صص 137-138 ).
صاحب آتشکده آذر نویسد: آنچه مجد همگر در خصوص او ( امامی ) و شیخ سعدی اعتقاد داشته به اعتقاد فقیراز برای او ( امامی ) زیاد است. ( آتشکده آذر بیگدلی ،چ شهیدی ص 151 ). وفات وی در اصفهان اتفاق افتاده است. تاریخ فوت وی در مجمعالفصحا 676 و در قاموس الاعلام ترکی 680 و در گنج سخن دکتر صفا 7 ثبت شده است. از غزلیات اوست :
ز دل بگذر، کرا پروای جانست ؟
حدیث دل حدیث کودکانست
نشان دل چه می پرسی که از جان
در این ره یاد کردن بیم جانست
مرا وقتی دلی بودی و عمریست
که آن ماننددلبر بی نشانست
چوبا جانان و دلبر در شهودم
دلم جانان و جانم دلستانست
چنان مستغرقم ز انفاس لطفش
که گویی آب ترکیبم روانست
رباعی مجد همگر این است :
ماگرچه بنطق ، طوطی خوش نفسیم
بر شکّر گفته های سعدی مگسیم
در شیوه ٔشاعری به اجماع امم
هرگز من و سعدی به امامی نرسیم.
امامی برباعی زیر جواب گفته و او را ستوده است :
در صدر بلاغت ارچه با دسترسم
در عالم نظم ارچه مسیحا نفسم
دانم که بخاک درِ دستور جهان
سحبان زمانه مجد همگر نرسم.
لیکن سعدی رنجش خود را از این مقال در این رباعی اظهار میکند:
هرکس که بپایگاه سامی نرسد
از بخت بدو سیاهکامی نرسد
همگر که بعمر خود نکرده است نماز
آری چه عجب گر به امامی نرسد.
( از تاریخ ادبیات ادوارد براون - از سعدی تا جامی ، ترجمه علی اصغر حکمت صص 137-138 ).
صاحب آتشکده آذر نویسد: آنچه مجد همگر در خصوص او ( امامی ) و شیخ سعدی اعتقاد داشته به اعتقاد فقیراز برای او ( امامی ) زیاد است. ( آتشکده آذر بیگدلی ،چ شهیدی ص 151 ). وفات وی در اصفهان اتفاق افتاده است. تاریخ فوت وی در مجمعالفصحا 676 و در قاموس الاعلام ترکی 680 و در گنج سخن دکتر صفا 7 ثبت شده است. از غزلیات اوست :
ز دل بگذر، کرا پروای جانست ؟
حدیث دل حدیث کودکانست
نشان دل چه می پرسی که از جان
در این ره یاد کردن بیم جانست
مرا وقتی دلی بودی و عمریست
که آن ماننددلبر بی نشانست
چوبا جانان و دلبر در شهودم
دلم جانان و جانم دلستانست
چنان مستغرقم ز انفاس لطفش
که گویی آب ترکیبم روانست
دانشنامه عمومی
ملک الشعراء رضی الدین ابوعبدالله محمد بن ابی بکر بن عثمان هروی (وفات ۶۸۶ ه. ق) متخلص به امامی از شاعران اوایل روزگار ایلخانی است. زادگاه او هرات بوده و مدح پادشاهان کرت را کرده. او از شاعرانی است که در سدهٔ هفتم روش شاعران شرقی را در شعر خود حفظ کرد. وی با شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی، خواجه مجدالدین همگر، شمس الدین محمد صاحب دیوان و معین الدین پروانه معاصر بوده و چنان که از دیوانش استنباط می شود علاوه بر شعر، در علوم بلاغی، ادبیات عرب و نیز علوم عقلی از سرآمدن روزگار خود بوده است. دیوان امامی نزدیک به دو هزار بیت (یا اندکی بیشتر) است که در قالب قصیده، غزل، ترجیعات، مقطعات و رباعیات است. از این شاعر، رساله ای به زبان عربی در شرح یکی از قصاید شاعر معروف عرب، ابوالحارث غیلان بن عقبه، مشهور به ذوالرمه (متوفی ۱۱۷ هجری) در دست است که این رساله را به نام یکی از اتابکان نوشته و در آن لطایف و نکات ادبی، نحوی و لغوی قصیده یاد شده را شرح کرده است.
صفا، ذبیح الله (۱۳۶۹). تاریخ ادبیات در ایران. سوم. تهران: فردوس.
صفا، ذبیح الله (۱۳۶۹). تاریخ ادبیات در ایران. سوم. تهران: فردوس.
wiki: امامی هروی
نقل قول ها
محمد بن ابی بکر هروی با کُنیهٔ ابوعبدالله، لقب رضی الدین و ملک الشعراء، شهرت یافته با تخلُّصش به امامی هروی (؟ ، هرات - ۱۲۸۷م، اصفهان) کاتب، شاعر فارسی سُرای خراسانی در سدهٔ هفتم هجری بود.
•
•
wikiquote: امامی_هروی
دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] رضی الدین عبدالله بن محمد بن علی (درگذشته محرم ۶۸۶/مارس ۱۲۸۷)، ادیب و شاعر و ملک الشعراء دربار قراختاییان کرمان بود که به واسطه تشیع و علاقه به مدح خاندان رسالت به اِمامی هَرَوی تخلص می کرد.
اصلیت او از شهر هرات است. نام و لقب او به شکل های مختلف در منابع ثبت شده است. او تخلص خود را به واسطه اعتقاد به مذهب شیعه و علاقه به مدح خاندان رسالت، امامی برگزیده است.
از سال های اولیه زندگی و نیز چگونگی دانش اندوزی او، اطلاعی در دست نیست. دولتشاه از خواجه فخرالملک خراسانی به عنوان مربی او نام می برد. مدایح امامی نشان می دهد که فخرالملک از بزرگ ترین ممدوحان وی بود.
اصلیت او از شهر هرات است. نام و لقب او به شکل های مختلف در منابع ثبت شده است. او تخلص خود را به واسطه اعتقاد به مذهب شیعه و علاقه به مدح خاندان رسالت، امامی برگزیده است.
از سال های اولیه زندگی و نیز چگونگی دانش اندوزی او، اطلاعی در دست نیست. دولتشاه از خواجه فخرالملک خراسانی به عنوان مربی او نام می برد. مدایح امامی نشان می دهد که فخرالملک از بزرگ ترین ممدوحان وی بود.
wikishia: امامی_هروی
کلمات دیگر: