کلمه جو
صفحه اصلی

صغران

لغت نامه دهخدا

صغران. [ ص ُ ] ( ع مص ) خرد گردیدن. ( منتهی الارب ). || خوار شدن. ( منتهی الارب ). || مائل شدن آفتاب به غروب. ( منتهی الارب ). || ( ص ) خرد. ( منتهی الارب ).

صغران. [ص َ ] ( اِخ ) عمرانی گوید موضعی است. ( منتهی الارب ).

صغران . [ ص ُ ] (ع مص ) خرد گردیدن . (منتهی الارب ). || خوار شدن . (منتهی الارب ). || مائل شدن آفتاب به غروب . (منتهی الارب ). || (ص ) خرد. (منتهی الارب ).


صغران . [ص َ ] (اِخ ) عمرانی گوید موضعی است . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: