یوسف بن مفضل بن حسن انصاری مکنی به ابوالولید از عالمان است .
قبذاقی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قبذاقی. [ ق َ ] ( ص نسبی ) نسبت است به قبذاق. ( معجم البلدان ). رجوع به قبذاق شود.
قبذاقی. [ ق َ ] ( اِخ ) یوسف بن مفضل بن حسن انصاری مکنی به ابوالولید از عالمان است. سلفی در اسکندریه وی را ملاقات کرده و از او حدیث نوشته است. ( معجم البلدان ).
قبذاقی. [ ق َ ] ( اِخ ) یوسف بن مفضل بن حسن انصاری مکنی به ابوالولید از عالمان است. سلفی در اسکندریه وی را ملاقات کرده و از او حدیث نوشته است. ( معجم البلدان ).
قبذاقی . [ ق َ ] (اِخ ) یوسف بن مفضل بن حسن انصاری مکنی به ابوالولید از عالمان است . سلفی در اسکندریه وی را ملاقات کرده و از او حدیث نوشته است . (معجم البلدان ).
قبذاقی . [ ق َ ] (ص نسبی ) نسبت است به قبذاق . (معجم البلدان ). رجوع به قبذاق شود.
کلمات دیگر: