جمع عربه و آن بلاد عرب باشد و راهی است در کوه بطریق مصر
عربات
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عربات. [ ع َ رَ ] ( ع اِ ) کشتیهای بسته در دجله که بجای پل باشد. ( منتهی الارب ).
عربات. [ ع َ رَ ] ( اِخ ) ج ِ عربة و آن بلاد عرب باشد. || و راهی است در کوه بطریق مصر. || عربة بلغت اهل جزیره سفینه ای باشد که در آن آسیائی در میان آب جاری مثل دجله و فرات و غیره سازند و این لغت ظاهراً مولدة است. ( معجم البلدان ).
عربات. [ ع َ رَ ] ( اِخ ) ج ِ عربة و آن بلاد عرب باشد. || و راهی است در کوه بطریق مصر. || عربة بلغت اهل جزیره سفینه ای باشد که در آن آسیائی در میان آب جاری مثل دجله و فرات و غیره سازند و این لغت ظاهراً مولدة است. ( معجم البلدان ).
عربات . [ ع َ رَ ] (اِخ ) ج ِ عربة و آن بلاد عرب باشد. || و راهی است در کوه بطریق مصر. || عربة بلغت اهل جزیره سفینه ای باشد که در آن آسیائی در میان آب جاری مثل دجله و فرات و غیره سازند و این لغت ظاهراً مولدة است . (معجم البلدان ).
عربات . [ ع َ رَ ] (ع اِ) کشتیهای بسته در دجله که بجای پل باشد. (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: