( مصدر ) غسل کردن .
غسل زدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
غسل زدن. [ غ ُ زَ دَ ] ( مص مرکب ) غسل کردن. غسل آوردن. اغتسال. رجوع به غسل شود :
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز.
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز.
حافظ.
کلمات دیگر: