کلمه جو
صفحه اصلی

عران

لغت نامه دهخدا

عران. [ ع ِ ] ( ع اِ ) بیماریی است که موی پائین پای ستور برافکند. || کفتگی پای ستور. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || درشتی است که در خرده گاه دست و پای اسب برآید. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || چوب بینی شتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ابن السکیت گوید: و قرح یأخذه ؛ أی البعیر فی عنقه فیحتک منه و ریما برک الی اصل الشجرة و احتک بها. ( اقرب الموارد ). || عران البکرة، چوب بکرة. ( از منتهی الارب ). || القرن. ( اقرب الموارد ). شاخ حیوان. || میخ. ( منتهی الارب ). || مسمار که بین سنان و نیزه است. ( اقرب الموارد ). || دیار دور.( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || کله ٔکفتار ( منتهی الارب ). || ( مص ) دور گردیدن.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || کشش کردن و کارزار نمودن. ( منتهی الارب ). || اتصال یافتن. ( اقرب الموارد ). || سخت و درشت گشتن. || پی پیچیدن بر تیر. ( منتهی الارب ).

عران. [ ع َرْ را ] ( ع ص ) آنکه درخت عران فروشد. ( از اقرب الموارد ).

عران . [ ع َرْ را ] (ع ص ) آنکه درخت عران فروشد. (از اقرب الموارد).


عران . [ ع ِ ] (ع اِ) بیماریی است که موی پائین پای ستور برافکند. || کفتگی پای ستور. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). || درشتی است که در خرده گاه دست و پای اسب برآید. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || چوب بینی شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ابن السکیت گوید: و قرح یأخذه ؛ أی البعیر فی عنقه فیحتک منه و ریما برک الی اصل الشجرة و احتک بها. (اقرب الموارد). || عران البکرة، چوب بکرة. (از منتهی الارب ). || القرن . (اقرب الموارد). شاخ حیوان . || میخ . (منتهی الارب ). || مسمار که بین سنان و نیزه است . (اقرب الموارد). || دیار دور.(از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || کله ٔکفتار (منتهی الارب ). || (مص ) دور گردیدن .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کشش کردن و کارزار نمودن . (منتهی الارب ). || اتصال یافتن . (اقرب الموارد). || سخت و درشت گشتن . || پی پیچیدن بر تیر. (منتهی الارب ).


دانشنامه عمومی

عران (به عربی: عران) یک روستا در سوریه است که در ناحیه تادف واقع شده است. عران ۴٬۱۳۵ نفر جمعیت دارد.
فهرست شهرهای سوریه


کلمات دیگر: