کلمه جو
صفحه اصلی

فرانی

فرهنگ فارسی

نان کلیچه گرد و بزرگ جمع : فرانی .
منسوب به فران که بطنی است از قضاعه .

لغت نامه دهخدا

فرانی. [ف َ ] ( ع اِ ) ج ِ فُرْنی . ( یادداشت به خط مؤلف ). نانهای کلیچه گرد و بزرگ. ( ناظم الاطباء ) :
نان داری اندر انبان ده گونه باستانی
چه قرص و چه میانه چه پهن و چه فرانی.
لامعی.
رجوع به فرنی شود.

فرانی. [ ف َ ] ( ص نسبی ) منسوب به فران که بطنی است از قضاعه. ( سمعانی ). رجوع به فران شود.

فرانی . [ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به فران که بطنی است از قضاعه . (سمعانی ). رجوع به فران شود.


فرانی . [ف َ ] (ع اِ) ج ِ فُرْنی ّ. (یادداشت به خط مؤلف ). نانهای کلیچه ٔ گرد و بزرگ . (ناظم الاطباء) :
نان داری اندر انبان ده گونه باستانی
چه قرص و چه میانه چه پهن و چه فرانی .

لامعی .


رجوع به فرنی شود.


کلمات دیگر: