کلمه جو
صفحه اصلی

غزک

لغت نامه دهخدا

غزک. [ غ َ زَ ] ( اِ ) نام سازی است. ( آنندراج ).

غزک. [ غ ُ ] ( اِخ ) شهرکی است [به ماوراءالنهر] با کشت و برز بسیار و از آنجا اسب خیزد، نزدیک کرال ، خیوال ، ورذول ، کبریه ، بغوزانک. ( حدود العالم ).

غزک . [ غ ُ ] (اِخ ) شهرکی است [به ماوراءالنهر] با کشت و برز بسیار و از آنجا اسب خیزد، نزدیک کرال ، خیوال ، ورذول ، کبریه ، بغوزانک . (حدود العالم ).


غزک . [ غ َ زَ ] (اِ) نام سازی است . (آنندراج ).



کلمات دیگر: