شدید و سخت گردیدن احمق شدن
عرامه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( عرامة ) عرامة. [ ع َ م َ ] ( ع مص ) شدید و سخت گردیدن. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || شوخ شدن. ( منتهی الارب ). || احمق شدن. ( تاج المصادر ).
عرامة. [ ع َ م َ ] (ع مص ) شدید و سخت گردیدن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شوخ شدن . (منتهی الارب ). || احمق شدن . (تاج المصادر).
کلمات دیگر: