کلمه جو
صفحه اصلی

قبوح

لغت نامه دهخدا

قبوح. [ ق ُ ] ( ع مص ) قبح. قُبوحَة. قُباح. زشتی. زشت گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).

قبوح. [ ق َ ] ( ع ص ) زشت و زبون. ( آنندراج ).

قبوح . [ ق َ ] (ع ص ) زشت و زبون . (آنندراج ).


قبوح . [ ق ُ ] (ع مص ) قبح . قُبوحَة. قُباح . زشتی . زشت گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).



کلمات دیگر: