توقای برلاس از امرای عصر تیموری
طغی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
طغی. [ طَ غا ] ( ع اِ ) آواز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
طغی. [ طَغ ْی ْ ] ( ع مص ) درگذشتن از اندازه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). از حد درگذشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). زیاده روی. تجاوز از حد. تجاوز از قدر. اعتداء از حدود و مقادیر. || نافرمانی. || گمراهی. || بلند شدن و درگذشتن از حد کفر. زیادتی کردن در معاصی و ظلم. اسراف در ظلم و گناه. غلو در کفر. || موج زدن آب. برآمدن. بالا زدن آب رود و جز آن بیش از حد. به جوش آمدن. جوشیدن. به آشوب شدن دریا و رود و مانند آن. || جوشیدن خون. || بانگ کردن گاو. || بسیار آب آوردن سیل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
طغی.[ طَ غا ] ( اِخ ) توقای برلاس. از امرای عصر تیموری. ( حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 141 ). و رجوع به طغا شود.
طغی. [ طَغ ْی ْ ] ( ع مص ) درگذشتن از اندازه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). از حد درگذشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). زیاده روی. تجاوز از حد. تجاوز از قدر. اعتداء از حدود و مقادیر. || نافرمانی. || گمراهی. || بلند شدن و درگذشتن از حد کفر. زیادتی کردن در معاصی و ظلم. اسراف در ظلم و گناه. غلو در کفر. || موج زدن آب. برآمدن. بالا زدن آب رود و جز آن بیش از حد. به جوش آمدن. جوشیدن. به آشوب شدن دریا و رود و مانند آن. || جوشیدن خون. || بانگ کردن گاو. || بسیار آب آوردن سیل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
طغی.[ طَ غا ] ( اِخ ) توقای برلاس. از امرای عصر تیموری. ( حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 141 ). و رجوع به طغا شود.
طغی . [ طَ غا ] (ع اِ) آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طغی . [ طَغ ْی ْ ] (ع مص ) درگذشتن از اندازه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از حد درگذشتن . (تاج المصادر بیهقی ). زیاده روی . تجاوز از حد. تجاوز از قدر. اعتداء از حدود و مقادیر. || نافرمانی . || گمراهی . || بلند شدن و درگذشتن از حد کفر. زیادتی کردن در معاصی و ظلم . اسراف در ظلم و گناه . غلو در کفر. || موج زدن آب . برآمدن . بالا زدن آب رود و جز آن بیش از حد. به جوش آمدن . جوشیدن . به آشوب شدن دریا و رود و مانند آن . || جوشیدن خون . || بانگ کردن گاو. || بسیار آب آوردن سیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طغی .[ طَ غا ] (اِخ ) توقای برلاس . از امرای عصر تیموری . (حبیب السیر چ تهران ج 2 ص 141). و رجوع به طغا شود.
کلمات دیگر: