کلمه جو
صفحه اصلی

غسی

فرهنگ فارسی

جمع غساه

لغت نامه دهخدا

غسی. [ غ َ سا ] ( ع مص ) تاریک شدن شب. ( منتهی الارب ) ( از قطر المحیط ).

غسی. [ غ َ سا ] ( ع اِ ) ج ِ غَساة. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). رجوع به غَساة شود.

غسی . [ غ َ سا ] (ع اِ) ج ِ غَساة. (منتهی الارب )(اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به غَساة شود.


غسی . [ غ َ سا ] (ع مص ) تاریک شدن شب . (منتهی الارب ) (از قطر المحیط).



کلمات دیگر: