کلمه جو
صفحه اصلی

قباری

لغت نامه دهخدا

قباری. [ ق َب ْ با ری ی ] ( ص نسبی ) نسبت است به قَبّار.

قباری. [ ق َب ْ با ری ی ] ( اِخ ) منصور مکنی به ابوالقاسم ، زاهدی است در اسکندریه. ( منتهی الارب ). و در 662 هَ. ق. وفات یافته است. ( تاج العروس ).

قباری . [ ق َب ْ با ری ی ] (اِخ ) منصور مکنی به ابوالقاسم ، زاهدی است در اسکندریه . (منتهی الارب ). و در 662 هَ . ق . وفات یافته است . (تاج العروس ).


قباری . [ ق َب ْ با ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قَبّار.



کلمات دیگر: