کلمه جو
صفحه اصلی

طشاءه

لغت نامه دهخدا

طشاءة.[ طُ ش َ ءَ ] (ع اِ) زکام . || (ص ) مرد کنکلاج . مرد درمانده در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


( طشاءة ) طشاءة. [ طُ ءَ ] ( ع اِ ) زکام. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) مرد کنکلاج. مرد درمانده در سخن. ( منتهی الارب ).

طشاءة.[ طُ ش َ ءَ ] ( ع اِ ) زکام. || ( ص ) مرد کنکلاج. مرد درمانده در سخن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

طشاءة. [ طُ ءَ ] (ع اِ) زکام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (ص ) مرد کنکلاج . مرد درمانده در سخن . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: