بطنی است از ازد است
فراهید
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فراهید. [ ف َ ] (اِخ )بطنی از ازد است . (سمعانی ). رجوع به فراهیدی شود.
فراهید. [ ف َ ] (اِخ ) نام جد خلیل بن احمد صاحب عروض و کتاب العین . (سمعانی ذیل نسبت فراهیدی ).
فراهید. [ ف َ ] ( ع اِ ) گوسپندان ریزه. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || ج ِ فرهود. ( اقرب الموارد ). رجوع به فرهود شود.
فراهید. [ ف َ ] ( اِخ ) نام جد خلیل بن احمد صاحب عروض و کتاب العین. ( سمعانی ذیل نسبت فراهیدی ).
فراهید. [ ف َ ] ( اِخ )بطنی از ازد است. ( سمعانی ). رجوع به فراهیدی شود.
فراهید. [ ف َ ] ( اِخ ) نام جد خلیل بن احمد صاحب عروض و کتاب العین. ( سمعانی ذیل نسبت فراهیدی ).
فراهید. [ ف َ ] ( اِخ )بطنی از ازد است. ( سمعانی ). رجوع به فراهیدی شود.
فراهید. [ ف َ ] (ع اِ) گوسپندان ریزه . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ج ِ فرهود. (اقرب الموارد). رجوع به فرهود شود.
کلمات دیگر: