کلمه جو
صفحه اصلی

صغرنه

لغت نامه دهخدا

( صغرنة ) صغرنة. [ ص َ رَ ن َ ] ( ع مص ) خود را به بچگی زدن. ( دزی ص 833 ). || مانند بچه بازی کردن. ( دزی ص 833 ). || کودک بوجود آوردن. ( دزی ایضاً ).

صغرنة. [ ص َ رَ ن َ ] (ع مص ) خود را به بچگی زدن . (دزی ص 833). || مانند بچه بازی کردن . (دزی ص 833). || کودک بوجود آوردن . (دزی ایضاً).



کلمات دیگر: