کلمه جو
صفحه اصلی

عرجاء

لغت نامه دهخدا

عرجاء. [ ع َ ] ( ع ص ) مؤنث اَعرج. زن لنگ. ( ناظم الاطباء ). سخت لنگ. ( منتهی الارب ). ج ، عُرج و عُرجان. رجوع به أعرج شود. لنگ : و کفتاری که او اندرین علت و علتهای دیگر سود دارد آنرا الضبعة العرجاءگویند یعنی کفتار... لنگ و لنگ از بهر آن گویند که کفتار چون پیر گردد لنگ شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || ( اِ ) کفتار. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ضبع. کفتار ماده. ( مهذب الاسماء ).
- الضبعة العرجاء؛ کفتار. کفتار پیر. و ضلع الضبعة العرجاء یعلق علی رأس صاحب الشقیقة فینفعه. ( ابن البیطار ).

عرجاء. [ ع ُ] ( اِخ ) پشته ای است به زمین مزینه. ( منتهی الارب ).

عرجاء. [ ع َ ]( اِخ ) بنوالعرجاء حیی است از تمیم. ( منتهی الارب ).

عرجاء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث اَعرج . زن لنگ . (ناظم الاطباء). سخت لنگ . (منتهی الارب ). ج ، عُرج و عُرجان . رجوع به أعرج شود. لنگ : و کفتاری که او اندرین علت و علتهای دیگر سود دارد آنرا الضبعة العرجاءگویند یعنی کفتار ... لنگ و لنگ از بهر آن گویند که کفتار چون پیر گردد لنگ شود. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || (اِ) کفتار. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). ضبع. کفتار ماده . (مهذب الاسماء).
- الضبعة العرجاء؛ کفتار. کفتار پیر. و ضلع الضبعة العرجاء یعلق علی رأس صاحب الشقیقة فینفعه . (ابن البیطار).


عرجاء. [ ع َ ](اِخ ) بنوالعرجاء حیی است از تمیم . (منتهی الارب ).


عرجاء. [ ع ُ] (اِخ ) پشته ای است به زمین مزینه . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: