( صفت ) آنکه عهد و پیمان خود را فراموش کند بی وفا ٠
فراموش عهد
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فراموش عهد. [ ف َ ع َ ] ( ص مرکب ) آنکه عهد و پیمان خود فراموش کند. که پابند پیمان نباشد. فراموشکار. بی وفا :
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد.
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد.
سعدی.
کلمات دیگر: