( صفت ) منسوب به غساله : و اگر قوت هاضمه جگر ضعیف باشد اسهال غسالی بود یعنی همچون آبی بود که گوشت تازه در وی شسته باشند .
جمع غسبله
جمع غسبله
غسالی . [ غ َس ْ سا ] (حامص ) کار غسال . مرده شویی .
غسالی . [ غ ُ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ غسیلة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به غسیلة. شود.
غسالی . [ غ ُ ] (ص نسبی ) منسوب به غسالة : و اگر قوت هاضمه ٔ جگرضعیف باشد اسهال غسالی بود؛ یعنی همچون آبی بود که گوشت تازه در وی شسته باشند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).