کلمه جو
صفحه اصلی

طغتکین

فرهنگ فارسی

ابن خلکان آرد : کنیتش ابوالفوارس پسر ایوب ابن شاذی ابن مروان ملقب به الملک العزیز ظهیرالدین صاحب الیمن لقب دیگرش سیف الاسلام است .

لغت نامه دهخدا

طغتکین. [ طُ ت َ ] ( اِخ ) ( الامیر... ) در اخبار الدولة السلجوقیه آورده : الب ارسلان در اوایل ربیعالاول سال 453 هَ. ق. از ری به قصد غزای روم حرکت کرد... چون با لشکریان به مرند رسید در آنجا چند روزی اقامت گزید، امیر طغتکین نامی که در طریق روم با جماعتی از ترکمانان در آن جاده همواره موجبات رنج و مزاحمت رومیان را فراهم آوردی واز این رو از رومیان بیم داشت ، به الب ارسلان پناه برد، و رهنمائی وی و لشکریانش را به مضایق و معابر سخت آن جاده تعهد کرد. ( تاریخ الدولة السلجوقیة ص 35 ).

طغتکین. [ طُ ت َ ] ( اِخ ) ابن خلکان آرد: کنیتش ابوالفوارس ، پسر ایوب بن شاذی بن مروان ، ملقب به الملک العزیزظهیرالدین صاحب الیمن ، لقب دیگرش سیف الاسلام است. سلطان صلاح الدین برادر وی به روزگاری که بر دیار مصر پادشاهی داشت ، برادر دیگر خویش ، شمس الدولة تورانشاه را مالک بلاد یمن ساخت و پس از مدتی بسال 577 هَ. ق. شمس الدولة از یمن بازگشت ، و سیف الاسلام طغتکین را فرمانروائی یمن داد. طغتکین مردی پُردل و بزرگوار و نیکورفتار و نیکوسیاست بود و چندان در نیکی و بخشایش شهرت یافته بود که حضرتش محط رحال و کعبه آمال مردم بلاد دور و نزدیک گردید. وقتی شرف الدین ابوالمحاسن بن عنین الدمشقی قصیده ای چند در مدح وی بساخت و نزد وی بشد، طغتکین نسبت به ابن عنین نیکی بسیار کرد و وی را صله ای جزیل بخشید و در نتیجه وی را مالی فراوان فراهم آمد. چون شاعر با آن مال فراوان از یمن بیرون رفت به مصر که در آن تاریخ الملک العزیز عمادالدین عثمان بن السلطان صلاح الدین در آنجا سلطنت میکرد وارد شد، عُمال دیوان زکوة از شاعر مزبور مطالبه زکوة اموالی که در این سفر سود برده بود کردند، شاعر مزبور در این باب این قطعه را سرود و برای الملک العزیز بفرستاد:
ما کل ما یتسمی بالعزیز لها
اهل و لا کُل برق سحبه غدقه ْ
بین العزیزین بون فی فعالهما
هذاک یعطی و هذا یأخذ الصدقه ْ.
وفات سیف الاسلام طغتکین به نوزدهم ماه شوال 593 در شهرمنصوره از بلاد یمن که از مستحدثات وی بود اتفاق افتاد. یاقوت در معجم البلدان گوید قرارگاه سیف الاسلام درتمام مدت فرمانروائی در بلاد یمن ، در شهر منصوره بود، سرانجام همانجا به خاک سپرده شد، و شاعر او «اُبی » در این باب میگوید:
احسنت فی فعالها المنصوره ْ
و اقامت لنا من العدل صوره ْ
رام تشییدها العزیز فأعطتَْ

طغتکین . [ طُ ت َ ] (اِخ ) (الامیر...) در اخبار الدولة السلجوقیه آورده : الب ارسلان در اوایل ربیعالاول سال 453 هَ . ق . از ری به قصد غزای روم حرکت کرد... چون با لشکریان به مرند رسید در آنجا چند روزی اقامت گزید، امیر طغتکین نامی که در طریق روم با جماعتی از ترکمانان در آن جاده همواره موجبات رنج و مزاحمت رومیان را فراهم آوردی واز این رو از رومیان بیم داشت ، به الب ارسلان پناه برد، و رهنمائی وی و لشکریانش را به مضایق و معابر سخت آن جاده تعهد کرد. (تاریخ الدولة السلجوقیة ص 35).


طغتکین . [ طُ ت َ ] (اِخ ) سیف الاسلام ، ظهیرالدین طغتکین . سرسلسله ٔاتابکان دمشق که به آل بوری نیز اشتهار دارند. وی ازسال 497 تا 522 هَ . ق . در شام پادشاهی کرد. رجوع به اتابکان دمشق شود. وی از رجال درباری تاج الدوله تتش بشمار میرفت و تا زمانی که تاج الدوله تتش برای جنگ و پیکار با برادرزاده ٔ خویش برکیاروق به ری اقامت داشت ، طغتکین نیز با او همراه بود، پس از کشته شدن تتش ، به دمشق بازگشت ، و در تمام مدت فرمانروائی دقاق پسر تتش ، طغتکین اتابک وی میبود. طغتکین مردی باشهامت و سهمگین و با تبهکاران بسیار سختگیر بود، و دیرگاهی در شام فرمانروائی کرد، تا در سال 522 در هفتم صفردنیا را بدرود گفت ، و در مسجد الحدید دمشق ، بجانب قبله ٔ مصلی او را به خاک سپردند. ابن القلانسی گوید: مصحف شریفی را که عثمان بن عفان خلیفه ٔ سوم از مدینه ٔ منوره به طبریه ٔ شام انتقال داده بود، طغتکین از مسجدطبریه به جامع اموی دمشق نقل کرد. و پس از وفات طغتکین تاج الملوک بوری جانشین او گردید. (اخبارالدول قرمانی ص 281). گویند اتابک طغتکین بوری ، محتسبی میطلبید، عالمی را بدو نام بردند، و او وی را بخواست ، و گفت من ترا تولیت امر حسبه دادم که امر به معروف بر مردم و نهی از منکر کنی ، عالم گفت اگر چنین است حالی از این بالش و این مسند برخیز، چه این دو ابریشمین است ، و این انگشتری از انگشت بیرون کن ، چه از زر باشد از آنکه رسول صلوات اﷲ و سلامه علیه ، فرموده است که این دو بر زنان امت او روا و بر مردان حرام باشد. طغتکین در حال از بالش و مسند برخاست ، و انگشتری بیرون کرد، و گفت امر شرطه نیز ترا سپردم و مردم محتسب بهیبت تر از او ندیدند. (معالم القربة ص 13). (در معالم القربة اسمی از طغتکین نبرده است ). در دائرة المعارف اسلام که به فرانسه تألیف شده سرسلسله ٔ آل بوری را بدین طریق نام برده است : «طغتکین بن عبداﷲ، امین الدوله ، ظهیرالدین ، ابومنصور». ابن الاثیر در حوادث سال 522 میگوید: در هشتم صفر این سال اتابک طغتکین وفات یافت . وی غلام تتش بود، مردی دانا و نیکخواه و مجاهد در راه اسلام بویژه در برابر فرنگیان و با رعایا نیک رفتار بود و با آنان به عدل و داد معاملت میکرد، لقبش ظهیرالدین . با تصریح ابن اثیر به اینکه ظهیرالدین لقب طغتکین بوده ، و با تصریح ابن خلکان به اینکه طغتکین بن ایوب سیف الاسلام لقب داشته احتمال میرود ظهیرالدین بین هر دو مشترک ، و سیف الاسلام مختص طغتکین بن ایوب بوده است و در تهذیب تاریخ ابن عساکر (ج 7 ص 58) آمده است : طغتکین ، ابومنصور المعروف باتابک ، بی آنکه لقبی برای او ذکر کند. و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 550 و اخبار الدولة السلجوقیة چ محمد اقبال ص 196 شود.


طغتکین . [ طُ ت َ ] (اِخ ) ابن خلکان آرد: کنیتش ابوالفوارس ، پسر ایوب بن شاذی بن مروان ، ملقب به الملک العزیزظهیرالدین صاحب الیمن ، لقب دیگرش سیف الاسلام است . سلطان صلاح الدین برادر وی به روزگاری که بر دیار مصر پادشاهی داشت ، برادر دیگر خویش ، شمس الدولة تورانشاه را مالک بلاد یمن ساخت و پس از مدتی بسال 577 هَ . ق . شمس الدولة از یمن بازگشت ، و سیف الاسلام طغتکین را فرمانروائی یمن داد. طغتکین مردی پُردل و بزرگوار و نیکورفتار و نیکوسیاست بود و چندان در نیکی و بخشایش شهرت یافته بود که حضرتش محط رحال و کعبه ٔ آمال مردم بلاد دور و نزدیک گردید. وقتی شرف الدین ابوالمحاسن بن عنین الدمشقی قصیده ای چند در مدح وی بساخت و نزد وی بشد، طغتکین نسبت به ابن عنین نیکی بسیار کرد و وی را صله ای جزیل بخشید و در نتیجه وی را مالی فراوان فراهم آمد. چون شاعر با آن مال فراوان از یمن بیرون رفت به مصر که در آن تاریخ الملک العزیز عمادالدین عثمان بن السلطان صلاح الدین در آنجا سلطنت میکرد وارد شد، عُمال دیوان زکوة از شاعر مزبور مطالبه ٔ زکوة اموالی که در این سفر سود برده بود کردند، شاعر مزبور در این باب این قطعه را سرود و برای الملک العزیز بفرستاد:
ما کل ما یتسمی بالعزیز لها
اهل و لا کُل برق سحبه غدقه ْ
بین العزیزین بون فی فعالهما
هذاک یعطی و هذا یأخذ الصدقه ْ.
وفات سیف الاسلام طغتکین به نوزدهم ماه شوال 593 در شهرمنصوره از بلاد یمن که از مستحدثات وی بود اتفاق افتاد. یاقوت در معجم البلدان گوید قرارگاه سیف الاسلام درتمام مدت فرمانروائی در بلاد یمن ، در شهر منصوره بود، سرانجام همانجا به خاک سپرده شد، و شاعر او «اُبی ّ» در این باب میگوید:
احسنت فی فعالها المنصوره ْ
و اقامت لنا من العدل صوره ْ
رام تشییدها العزیز فأعطتَْ
َه ُ الی وسطقبره دستوره ْ.

(معجم البلدان ج 7 ص 178).


و ابن خلکان گوید: بعد از مرگ سیف الاسلام ، فرزند او الملک المعز فتح الدین اسماعیل جانشین وی گردید. (ابن خلکان چ تهران ج 1 ص 258). و رجوع به الاعلام زرکلی ج 2 ص 448 شود.


کلمات دیگر: