کلمه جو
صفحه اصلی

غزیری

لغت نامه دهخدا

غزیری. [غ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به غزیر. رجوع به غزیر شود.

غزیری. [ غ َ ] ( اِخ ) الخوری میخائیل. یکی از دانشمندان موارنه ( طایفه ای از مسیحیان ) درقرن هیجدهم میلادی. اصل او از غزیر لبنان بود و به طرابلس رفت و در مدرسه موارنه دانش فراگرفت. وی عضو مجمع لبنانی و نائب مطران طرابلس به سال 1736 م. بودو در این مجمع استاد فلسفه و لاهوت به شمار میرفت. او راست : «فهرست المخطوطات العربیة المحفوظة فی مکتبةاسکوریال » ( در اسپانیا ). و آن دو جزء است. که به دوزبان عربی و لاتینی چاپ شده و توضیحات سودمندی را درباره بعضی از کتابها شامل است. جزء اول به سال 1760م. و جزء ثانی به سال 1770م. در مادرید به چاپ رسیده است ، و در آخر جزء ثانی ، فهرست عمومی درباره اسماءمؤلفان دارد. ( از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1417 ).

غزیری . [ غ َ ] (اِخ ) الخوری میخائیل . یکی از دانشمندان موارنه (طایفه ای از مسیحیان ) درقرن هیجدهم میلادی . اصل او از غزیر لبنان بود و به طرابلس رفت و در مدرسه ٔ موارنه دانش فراگرفت . وی عضو مجمع لبنانی و نائب مطران طرابلس به سال 1736 م . بودو در این مجمع استاد فلسفه و لاهوت به شمار میرفت . او راست : «فهرست المخطوطات العربیة المحفوظة فی مکتبةاسکوریال » (در اسپانیا). و آن دو جزء است . که به دوزبان عربی و لاتینی چاپ شده و توضیحات سودمندی را درباره ٔ بعضی از کتابها شامل است . جزء اول به سال 1760م . و جزء ثانی به سال 1770م . در مادرید به چاپ رسیده است ، و در آخر جزء ثانی ، فهرست عمومی درباره ٔ اسماءمؤلفان دارد. (از معجم المطبوعات ج 2 ستون 1417).


غزیری . [غ َ ] (ص نسبی ) منسوب به غزیر. رجوع به غزیر شود.



کلمات دیگر: