کلمه جو
صفحه اصلی

غسم

فرهنگ فارسی

ابر پاره

لغت نامه دهخدا

غسم. [ غ َ س َ ] ( ع اِ ) سیاهی و آمیزش تاریکی. تاریکی شب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). السواد و اختلاط الظلمة. ( اقرب الموارد ). به قول ابن سیدة مراد تاریکی شب است. ( از تاج العروس ) || گَرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). هبوة. ( اقرب الموارد ). || تیرگی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). غبرة. ( اقرب الموارد ). || ( مص ) تاریک گردیدن شب. ( منتهی الارب ). غسم اللیل ؛ اظلم. ( قطر المحیط ).

غسم. [ غ ُ س َ ] ( ع اِ ) ابرپاره. اغسام مثله ، یقال : فی السماء غسم و اغسام ؛ ای قطع من السحاب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پاره ای ابر. ( از اقرب الموارد ).

غسم . [ غ َ س َ ] (ع اِ) سیاهی و آمیزش تاریکی . تاریکی شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). السواد و اختلاط الظلمة. (اقرب الموارد). به قول ابن سیدة مراد تاریکی شب است . (از تاج العروس ) || گَرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). هبوة. (اقرب الموارد). || تیرگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غبرة. (اقرب الموارد). || (مص ) تاریک گردیدن شب . (منتهی الارب ). غسم اللیل ؛ اظلم . (قطر المحیط).


غسم . [ غ ُ س َ ] (ع اِ) ابرپاره . اغسام مثله ، یقال : فی السماء غسم و اغسام ؛ ای قطع من السحاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پاره ای ابر. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: