( قبوحة ) قبوحة. [ ق ُ ح َ ] ( ع مص ) قبوح. قبح. قُباح. زشتی. زشت گردیدن. ( از منتهی الارب ).
قبوحه
لغت نامه دهخدا
قبوحة. [ ق ُ ح َ ] (ع مص ) قبوح . قبح . قُباح . زشتی . زشت گردیدن . (از منتهی الارب ).
کلمات دیگر:
قبوحة. [ ق ُ ح َ ] (ع مص ) قبوح . قبح . قُباح . زشتی . زشت گردیدن . (از منتهی الارب ).