عبید بن زیاد بن تمران رعینی از محدثان است .
قبضی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قبضی. [ ق ِ ب ِض ْ ضا ] ( ع اِمص ) نوعی از دویدگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
قبضی. [ ق َ ضی ی ] ( ص نسبی ) نسبت است به قبض و آن خاندانی است از رعین. ( سمعانی ).
قبضی. [ ق َ ضی ی ] ( اِخ ) زیادبن تمران مکنی به ابوعبید که بقول ابن یونس در فتح مصر حاضر بوده است. ( الانساب سمعانی ).
قبضی. [ ق َ ضی ی ] ( اِخ ) عبیدبن زیادبن تمران رعینی از محدثان است. وی از رویفع بن ثابت و عقبةبن عامر صحابه رسول خدا صلی اﷲ علیه و سلم روایت دارد و از او حیوةبن شرع روایت میکند. ( الانساب سمعانی ).
قبضی. [ ق َ ضی ی ] ( ص نسبی ) نسبت است به قبض و آن خاندانی است از رعین. ( سمعانی ).
قبضی. [ ق َ ضی ی ] ( اِخ ) زیادبن تمران مکنی به ابوعبید که بقول ابن یونس در فتح مصر حاضر بوده است. ( الانساب سمعانی ).
قبضی. [ ق َ ضی ی ] ( اِخ ) عبیدبن زیادبن تمران رعینی از محدثان است. وی از رویفع بن ثابت و عقبةبن عامر صحابه رسول خدا صلی اﷲ علیه و سلم روایت دارد و از او حیوةبن شرع روایت میکند. ( الانساب سمعانی ).
قبضی . [ ق َ ضی ی ] (اِخ ) زیادبن تمران مکنی به ابوعبید که بقول ابن یونس در فتح مصر حاضر بوده است . (الانساب سمعانی ).
قبضی . [ ق َ ضی ی ] (اِخ ) عبیدبن زیادبن تمران رعینی از محدثان است . وی از رویفع بن ثابت و عقبةبن عامر صحابه ٔ رسول خدا صلی اﷲ علیه و سلم روایت دارد و از او حیوةبن شرع روایت میکند. (الانساب سمعانی ).
قبضی . [ ق َ ضی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قبض و آن خاندانی است از رعین . (سمعانی ).
قبضی . [ ق ِ ب ِض ْ ضا ] (ع اِمص ) نوعی از دویدگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: