تیزه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
جای باریک و برنده و فرو رونده از چیزی جانب یا سر تیز چیزی
نقطهای که در آنجا دو یا چند شاخۀ خم اشتراک دارند و خطوط مماس بر این شاخهها در آن نقطه بر هم منطبق هستند
لغت نامه دهخدا
تیزه. [ زَ / زِ ] ( اِ مرکب ) جای باریک و برنده و فرورونده از چیزی. جانب یا سر تیز چیزی. نقطه تیزچیزی. تیزه دیوار. تیزه کمر. تیزه آرنج. نوکی برجسته از چیزی. دم. لب. لبه. تیزنا. ( از یادداشتهای مرحوم دهخدا ). رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.
دانشنامه آزاد فارسی
تیزه (cusp)
نقطۀ تلاقی دو شاخه۱ از منحنی با یکدیگر که در آن، مماس۲ های وارد بر دوشاخه بر هم منطبق اند.
branchtangent
نقطۀ تلاقی دو شاخه۱ از منحنی با یکدیگر که در آن، مماس۲ های وارد بر دوشاخه بر هم منطبق اند.
branchtangent
wikijoo: تیزه
فرهنگستان زبان و ادب
{cusp} [ریاضی] نقطه ای که در آنجا دو یا چند شاخۀ خم اشتراک دارند و خطوط مماس بر این شاخه ها در آن نقطه بر هم منطبق هستند
گویش مازنی
/tize/ لباس نو
لباس نو
پیشنهاد کاربران
اجرت ارد کردن گندم چون در روستاها که آسیاب بود و چون نیروی مکانیکی از اب قنات یا رودی بود که همه درآن سهیم بودند لذا مقدار گندمی که از گندم مشتری بر میداشتند میگفتند بابت مخارج تیز کردن سنگ آسیاب است نام ان اجرت را تیزه نام نهادند و بعداز انکه آسیا با برق و یا موتور دیزل شد حق اجره آرد نامش تیزه بود
مثلا عرف بود که چقدر تیزه بر میدارند که معمولا یک عشر تیزه اسیابان بود
مثلا عرف بود که چقدر تیزه بر میدارند که معمولا یک عشر تیزه اسیابان بود
اجرت مزد اسیابان که معولا از یک عشر بیشر نبود
تیزه : محل برخورد دو نیمه قوس را تیزه گویند . ( اصطلاح بنایی و ساختمان سازی )
کلمات دیگر: