blowout, burst, explode, fulminate
پکیدن
فارسی به انگلیسی
to burst, to split, to crack
فرهنگ فارسی
بادکردن، ورم کردن، ترکیدن، بادکرده، انبوه
( مصدر ) ۱- پاره شدن گسستن . ۲- ترکیدن مردن .
گندم برشته را با آب فروبردن
( مصدر ) ۱- پاره شدن گسستن . ۲- ترکیدن مردن .
گندم برشته را با آب فروبردن
فرهنگ معین
(پَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - پاره شدن . ۲ - ترکیدن ، مردن .
لغت نامه دهخدا
پکیدن. [ پ ُ دَ ] ( مص ) ( در لهجه شیرازیان ) ترکیدن. || مردن.
فرهنگ عمید
۱. باد کردن، ورم کردن.
۲. ترکیدن.
۲. ترکیدن.
واژه نامه بختیاریکا
تلیشِستِن
پیشنهاد کاربران
در گفتار لری :
پُکیدن = ترکیدن، منفجر شدن
پُکیدن = ترکیدن، منفجر شدن
پکیدن ، pokidan , ترکیدن تحت فشار که با صدا همراه باشد
پکیدن ، pekidan , در گویش شهر بابکی ، به عمل وارد کردن دانه های مهره یا تسبیح ، در نخ می کویند ، تلفظ آن با pokidan که معنی ترکیدن است ، متفاوت است
کلمات دیگر: