کلمه جو
صفحه اصلی

زبدین

لغت نامه دهخدا

زبدین. [ زَ ] ( اِخ ) از قراء صیدا. قریه های دیگری نیز بدین نام وجود دارد. ( از ملحقات المنجد ).

زبدین. [ زَ ] ( اِخ ) از قراء کسروان در لبنان. ( از ملحقات المنجد ).

زبدین. [ زَ ] ( اِخ ) از قراء دمشق. ( از ملحقات المنجد ).

زبدین . [ زَ ] (اِخ ) از قراء دمشق . (از ملحقات المنجد).


زبدین . [ زَ ] (اِخ ) از قراء صیدا. قریه های دیگری نیز بدین نام وجود دارد. (از ملحقات المنجد).


زبدین . [ زَ ] (اِخ ) از قراء کسروان در لبنان . (از ملحقات المنجد).



کلمات دیگر: